رسانه ها ابزاری در خدمت بشریت هستند بنابراین نمیتوانند هدفی مشخص داشته باشند بلکه با توجه به پیشرفته شدن آنها در خدمت آموزشوسرگرمی وارتباط و .درمی آیند در صورتی که در گذشته ابزارهای آموزشی مثل کتابکاملا جدا از ابزار سرگرمی مثل توپ بوده است بنابراین با توجه به شیوه نیاز ما بهاین ابزارها ما در مکان ها و حتی زمان های مختلفی قرار می گرفتیم اما اختراعرایانه و پس از آن گوشی های لمسی و وارد شدن اینترنت و شبکه های اجتماعی تمامنیازهای انسان ها در یک قاب کوچک هوشمند جا گرفت .انزوا طلبی بدیهی ترین چیزی استکه رسانه ها به بار می آورند چرا که انسان از عصر رسانه تا الان نیازهایش را دراین قاب ها ی جادویی برطرف می کند و این به اینجا ختم نمی شود آمدن عینک های ویآر» و عصر بی مکان و عینک های ای آر»و واقعیت افزوده رسانه به سمتی می روند کهفضای مجازی را وارد دنیای واقعی ما بکنند هولولنز »ها نمونه ای از این مسئلههستند .عصرص به شدت شبیه دنیای جادو شکل خواهد گرفت برخی چیزها را می بینیم اماوجود خارجی ندارند و این چیزی شبیه سیمیا»کردن است .
فراموشنکنیم که انسان موجودی اجتماعی است و تمدن خاص جوامع و اجتماع است اگر اجتماعیوجود نداشته باشد تمدنی شکل نمی گیرد .جوامع مجازی با وجود همه امکاناتی که دراختیار بشر قرار می دهد اما جوامعی خیال انگیز و دنیای وهم است .سرزمین عجایب ممکناست زیبا و خواستنی باشد اما خواب و رویا است.
جذابیت خیال در این است دقیقا جایی هستیم که میخواهیم باشیم اما باید بدانیم انسان با اهدافش تعریف می شود نه با خیالش .خیالی کهاگر کنترل نشود موجب بسیاری از عارضه هاست .
در نهایت اینکه رسانه ها بد نیستند اما باید آنهارا به شیوه کیفی در زندگی استفاده کرد فضای مجازی می تواند ابزاری ارتباطی وآموزشی باشد اما چون محیطی خیال انگیز می تواند بیافریند در استفاده کردن از آنباید مراقب وسوسه ها بود
رومه حمایت ۹۷/۶/۱۱: در تعاریفی که از بانکها و بانکداری شده است، از آنها بهعنوان نهادهای اقتصادی یاد میشود که وظایفی همچون تخصیص منابع به واحدهای تولیدی، عملیات اعتباری – مالی، نقلوانتقال وجوه، خریدوفروش ارز و . را بر عهدهدارند. در طول سالیان گذشته، بانکها وظیفهای جدید به نام بنگاهداری» هم برای خود تراشیدهاند؛ به این مفهوم که تعداد بسیاری زیادی از املاک، مستغلات، شرکتها و واحدهای تولیدی را تحت مالکیت خود درآوردهاند. بنگاهداری این مؤسسات مالی در دیدار اخیر رهبر معظم انقلاب با مسئولان ارشد دستگاه اجرایی نیز موردانتقاد بیسابقهای قرار گرفت، چراکه ورود بانکها به این حوزه، کارکردهای کلیدی آنها را تحتالشعاع قرار داده است.
جالب اینجاست که باوجود تجهیز بانکها به سیستمهای الکترونیکی و اینترنتی که قاعدتاً باید به کاهش پرسنل و شعبات منجر شود، شاهد سر برآوردن قارچگونه شعب متعدد بانکی در سراسر کشور هستیم. این اتفاق، چراغ خطری است برای پوشش موجه بنگاهداری و شانه خالیکردن بانکها از ارائه تسهیلات به بخش تولید. مأموریت بانک چه در ایران و چه در جهان، گردآوری سپردهها و پمپاژ آنها به صنعت و کشاورزی است، درحالیکه اگر نگوییم تمام بانکها، قطعاً اکثر آنها اکنون از این مدار خارج، وارد بنگاهداری شدهاند و باری به دوش اقتصاد کشور اضافه کردهاند.
از سوی دیگر، بانکمحوری تسهیلات، امروز به معضل بزرگی تبدیلشده که وم ساماندهی فعالیت بانکها و چارهجویی برای خروج آنها از بنگاهداری را بیش از گذشته ملموستر کرده است. عدم تناسب عقود بانکی با روح بانکداری اسلامی، اخذ بهره مرکب در محاسبه سود و عدم ایفای مسئولیت بانکها در تأمین سرمایه در گردش واحدهای صنعتی از عمده مشکلات کنونی نظام بانکی به شمار میآید که در رأس آنها، امالمعضلاتی به نام بنگاهداری قرار دارد.
گفتنی است که بنگاهداری مثل هر معضلی، ریشه در برخی از قوانین و روالهای بهاصطلاح قانونی دارد و باید برای درمان، به اصلاح آنها پرداخت. بهعنوان نمونه در بند 3 ماده 34 قانون پولی و بانکی، اجازه خرید سهام و مشارکت در سرمایه یک یا چند شرکت و یا خرید اوراق بهادار داخلی یا خارجی بهحساب خود، به میزانی بیش ازآنچه بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران بهموجب دستورها یا آئیننامههای خاص تعیین خواهد کرد»، به بانکها دادهشده است. دلیل دیگر، به افزایش میزان بدهی سازمانها و ارگانها به بانکها بازمیگردد که برای کاهش بدهی خود، سهام شرکتها یا مالکیت برخی از واحدهای اقتصادی را بهعنوان رد دیون به بانکها واگذار کردهاند که این دو مورد، عامل اصلی بنگاهداری به شمار آمده و درنتیجه، ضرورت تنقیح قوانین در این حوزه را ایجاب میکند.
البته باید یادآور شد که با توجه به سیاق رهبر انقلاب از تعمیم برخی از اصول به سایر بخشها، بنگاهداری تنها به بانکها اختصاص ندارد و باید موردتوجه همه ارگانها و بخشها باشد.
بنابراین، تردیدی نیست که بنگاهداری برای بانکها، حکم سم خطرناک برای اقتصاد را دارد اما تخلفات بانکها به همینجا ختم نمیشود، بلکه ابعاد دیگری نیز دارد. تعیین حقوقهای بالا و اختصاص وامهای چند صدمیلیونی و چندمیلیاردی با سود صفر، یک یا چهار درصد برای برخی ها از جمله این موارد است که متأسفانه شاهد پروندههایی در مورد حقوقهای نجومی برای برخی از رؤسای بانکها بودهایم، بهگونهای که دریافتی آنها، از حقوق رئیسجمهور برخی از کشورها نیز بیشتر بوده است !
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که برخی مجموعهها و دستگاههایی که باید از سرچشمه، مانع گلآلود شدن اوضاع مالی – بانکی شوند، در پارهای از موارد، درگیر زد و بند و رانت شدهاند و برای خود و دیگران، سفارش دریافت وام کردهاند. تعدادی از بانکها حتی پا را فراتر گذاشته و با قرار دادن بخشی مخصوص در سامانههای رایانهای و تلفنی برای پیگیری مکاتبات بین بعضی از دستگاهها برای دریافت وام، به این شائبه عینیت بخشیدهاند!! به همین دلیل، لابیگری در برخی از بانکها به امری متداول و مرسوم تبدیلشده و نظارتها در مبدأ، تقریباً ناچیز و تشریفاتی است.
یکی از راهحلهایی که برای جلوگیری از فساد به طور کلی و فساد بانکی به صورت اختصاصی متصور است، این است که تمام حقوق، پاداش و مزایای دریافتی توسط مقامات و کارکنان از منابع عمومی و بانکها، شفاف و در دسترس همگان قرار داشته باشد و میزان برداشت به صورت وام و ویژگیهای آن از جمله نوع تسهیلات، دوره بازگشت، سود بانکی، ضمانت ارائهشده، پرداخت مالیات و دیرکردها بدون محدودیت، برای عموم مردم قابل رؤیت باشد. درنتیجه، شاهد کاهش پروندههایی خواهیم بود که یک پای آن، بانکها هستند.
افزون بر این، بانک مرکزی در جلوگیری از متضرر شدن مردم از طریق فعالیتهای غیرقانونی بانکها و مؤسسات مالی و اعتباری، نقش بسیار مهمی را ایفا میکند. برخی مؤسساتی که تحت عناوین فریبنده و بدون تودیع سپردههای قانونی نزد بانک مرکزی فعالیت کرده و میکنند و در برابر نرخها و ضوابط این بانک پاسخگو نیستند، بیشترین لطمه را به اعتماد مردم میزنند و مشکلاتی را که میتواند تا مرز تهدید امنیت ملی پیش رود، ایجاد میکنند. لذا بانک مرکزی بهعنوان دیدبان نظام بانکی، مسئول نظارت و اعمال نظر در خصوص تخلفات بانکها و مؤسسات مالی – اعتباری است که با تعقیب و پایش دائمی میتواند نقشی کلیدی در اصلاح نواقص موجود و کاهش مفاسد داشته باشد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------مقاله ای که در پیش روی شماست و برای اولین بار در سایت ها و رسانه های کشورمان منتشر می شود ترجمۀ چندین مقاله و کتاب معتبر اروپایی و آمریکایی است که بسیاری از مراجع (رفرنسهای) این مقالات فقط در مراکز علمی و دانشگاهی جهان منتشر شده و در دسترس عموم مردم نمی باشد. ما از هر گونه دخل و تصرف علمی در محتوای این مقالات پرهیز کرده و فقط آن را ترجمه و ویرایش ادبی نموده ایم: تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل که عاقل را اشارتی کافی است.
مضرات شکر سفید ( C12 H22 O11 ساکارُز):
در سال ۱۶۶۲ میلادی مصرف شکر در انگلیس که قبلاً خیلی کم بود به ۸ میلیون کیلو در سال رسید و در سال ۱۶۶۵ میلادی در لندن بیماری به نام
طاعون شکر شیوع پیدا کرد که در ماه سپتامبر آن سال بیش از ۳۰ هزار مریض و تمام این مریض ها را در جائی بسته که نتوانند خارج شوند نگهداری میکردند و مارکهای صلیبی به آنها چسبانده بودند و بقیه مردم فرار را بر قرار ترجیح داده به روستاها رفته و تمام کارها در شهر لندن خوابید. در حالیکه ان دولتی (ارتشی) داروهای پوچ و بیهوده را به مردم میفروختند و پزشکها هم با جوش شیرین و کارد جراحی استفاده و غددهای بیرونی را سوزانده و می بریدند و حتی خود بعضی از پزشکان هم چون بیماری واگیر داشت خودشان هم مریض و عمل جراحی آنها به هیچ درد نمی خورد جز اینکه بدتر می شدند تا اینکه بعد از یکسال واگیر از بین رفت و کسانی که در روستاها بودند از این شکر استفاده نمی کردند و حتی بعضی ها نام این واگیر را طاعون شهر شکر نامیده بودند. ولی طبق قانون کسانی که بر علیه فروش و اقتصاد شکر حرف میزدند دستگیری میکردند.
تا اینکه پزشک معروفی بنام Thomas Willis فیزیولوژیست و آناتومیست که در دربار پادشاه آن زمان کار میکرد شروع به تحقیق در لندن، تا اینکه کشف کرد که بیشتر پولداران که از این شکر استفاده می کردند ادرارها بوی همان شکر را می داد. شرکت داروئی به نام Pharmaceutic Rational مقالاتی در سال ۱۶۷۴ میلادی به زبان لاتین منتشر کرد که این بیماری به نام دیابتDiabetes Mellitus (به لغت لاتین ترجمه آن می شود (شیرینه مثل عسل) که MEL در لاتین یعنی عسل و Itis = Infiammetion یعنی تاول چرک کرده- باد کرده که بعد از طاعون این مریضی خیلی زیاد بود که بعضی ها به نام Polyurina saccharites یعنی تاول از شکر – چرک کرده از شکر این پزشک هیچ اعتراضی نمی توانست به خاندان King charles∏ چار دوّم بکند منافع که از شکر در می آمد برای این خاندان و اطرافین بود و اگر حرفی میزد که این شکر بیماری زا است با زندگی خود بازی کرده شاید هم گردنش را می زدند. به همین خاطر راجع شکر نمی توانستند حرفی بزنند و اینطور گفتند که کار زنبورها می باشد. نام بیماری را عوض کردند و گفتند تاول عسلی» و این پزشک جای خود را محفوظ و از شهرتی در خاندان کارلوس دوم برخورد بود.
این پزشک رابطۀ مصرف شکر و ویتامین C را حدس زد. یک قرن پیش کشف کرده بودند در تصفیه نی شکر و چغندر تمام ویتامین ها حتی ویتامین C از بین می رود خیلی از پزشکان در قرن ۱۷ و ۱۸ تحقیقات زیادی کردند تا به این نتیجه رسیدند که خیلی از بیماری ها، سرطان (غده ها) و سل ناشی از شکر است. در مصر قدیم که بیش از ۳۰۰۰ سال می گذرد از عسل و خرما استفاده می کردند و شیرینی های زیادی درست می کردند ولی هیچ کس با این بیماری ها روبرو نبود و در کتاب های سقراط هیچ اشاره ای به این نوع بیماری ها نشده است و همانطور که آمار نشان می دهد از قرن ۱۹ میلادی به بعد این بیماری ها مثل دیابت و غیره خیلی زیاد شده است.
قبل از جنگ جهانی دوم در دانمارک که بالاترین مصرف شکر را داشت در سال ۱۹۷۰ هر ۵ نفر یک نفر سرطانی و در سوئد از سال ۱۸۸۰ تا ۱۹۲۹ هر سوئدی که قبلاً ۵ کیلو شکر مصرف میکرد به ۵۱ کیلو رسید و هر ۶ نفر یک نفر مریضی سرطان (غده) داشت و همینطور در کشورهای اسکاندیناوی.
در تمام آزمایشات نشان داده شده است که درصد شکر در ادرار از ۵ تا ۱۰ درصد بوده که مرگ آور بود.
در سال ۱۹۲۳ پزشک کانادایی به نام Frederck Banting به این نتیجه رسید که این دیابت بستگی به پانکراس دارد و جایزه نوبل را دریافت کرد به خاطر کشف انسولین یک پانکراس سالم با تولید هورمون انسولین می توان قند خون را کنترل کرد.
در زمان جنگ جهانی دوّم هلند که ۲ سال اشغال نازیها بود شکر و قهوه بطور کلی حذف شد و آمارها نشان داده که سرطان کمتر شده است شکر عامل افسردگی است و روی سلولهای مغزی اثر بدی می گذارد.
در انگلیس در سال ۱۹۱۱ می گفتند دیابت عسلی در صورتی که عامل شکر بوده نه عسل، و در بعضی از موارد هم می گفتند که این مریضی ارثی می باشد یعنی ژنتیکی و دیگر اینکه در شهر و زندگی های مدرن خیلی زیاد است، در شهرستانها و روستاها خیلی کم است و حتی در یهودان هم خیلی زیاد بوده است. یا کشف انسولین که از پانکراس حیوانات خصوصاً خوک و سگ میگرفتند و به مریضها میزدند تا دیرتر بمیرند ولی با طولانی شدن عمرشان دست و پاها زخمی و قطع می شد و به اینها مریضهای جهنمی می گفتند و تنها راه فرار از این مریضی نخوردن شکر بود ولی کسی جرأت نمی کرد که بگوید شکر نخور و این شکر سمی را به عنوان دارو که انرژی زا می باشد در سال ۱۸۷۰ میلادی به ژاپن و کشورهای عربی و ایران وارد کردند.
تا اینکه در ژاپن دیابت شیوع پیدا کرد و متوجه نشدند که شکر علت آن می باشد تا اینکه یک ژاپنی که داری ۴ فرزند بود ۳ تا از فرزندان مردند و نمی خواست که چهارمی هم بمیرد شروع به مطالعه طب سنتی یا قدیم شرقی را شروع و هزاران مریض را با غذاهای سنتی نجات داد که طب مدرن معالجه ای برای سل و دیابت و غیره نداشت و می گفتند معالجه ای وجود ندارد و نام این پزشک ژاپنی به نام Ishizuka که مطالعات زیادی در دانشگاه سربن پاریس دربارۀ انسولین و بیوشیمی و آزمایشگاهی راجع سدیم و پتاس هم مطالعات زیادی که با خوردن نمک های تصفیه شده راندوم سدیم و پتاس را بهم می ریزد و بعد از مرگ او ژاپنی دیگری بنامSakurazawa مطالعات و تحقیقات او را ادامه و خیلی کتابها را باید به چاپ می رساند. شکر و دیابت که باعث آن پزشکان غربی بودند که راجع مصرف شکر و این مریضی ها هیچ اشاره ای نکردند به خاطر منافع و اگر هم میدانستند جرأت حرف زدن نداشتند و همۀ حرف آنها راجع عسل و زنبور بود که این مریضی ها را می آورد. و این بیماری دیابت را یک پزشک ژاپنی با برنج خالص (تصفیه نشده)- لوبیا- ژاپنی Azuka کدو حلوائی و سویا معالجه کرد که کشورهائی مثل بلژیک و فرانسه که این حبوبات را نمی شناختند شروع به کشت کردند.
و به این طریق پدر پزشکان مدرن که خود را ابوعلی سینای آن زمان میدانستند شروع به محکوم کردن پزشک ژاپنی Sakurazawa کردند که یک شارلاتان و حقه بازی بیش نیست و این شخص مدرک پزشکی هم ندارد و فقط طب سوزنی را اجرا می کند او در سال ۱۹۶۰ میلادی که برای صنایع شکر و شرکتهای داروئی یک مانع بزرگی بود می نویسد که هیچ پزشک در غرب نمی تواند دیابت را معالجه کند همانطور که در ۳۰ سال اخیر که انسولین استفاده می کردند مصرف می کنند و این بیمارها محکوم به این هستند که با عصا راه بروند و میلیونها دیابتی پول کلانی برای دارو بپردازند. در آمریکا و در همه جای دنیا هر روز شمارش دیابتی ها بیشتر می شود و از زمانی که انسولین که از خوکچه ها گرفته می شود را می زنند جیب شرکتهای داروئی را پر کرده و تا آخر عمر باید دارو استفاده کنند: این پزشک ژاپنی از شرکتهای تغذیه خواهش کرد که روی غذاهای خودشان اتیکت بزنند که اینها کربوایدرات می باشد و تصفیه شده است مثل سیب زمینی، نان سفید، برنج سفید، شکر و غیره که غربیها از آن استفاده می کنند و برای دیابتی ها خوب نیست. در حال حاضر تمام انسولین ها از خوکچه ها گرفته شده و برای مصرف بیماران دیابتی استفاده می شود.
هم چنین خود پزشکان آمریکائی و خانواده آنان از این بیماری زجر میبردند و نمی توانستند حتی خودشان را معالجه کنند.
اتفاقات خیلی زیادی بین محققین و دولت رخ داد حتی به خاطر شکری که در کوکاکولا زده می شد با انتقادات زیاد و شکایات زیادی در دادگاهها بر علیه شکر و کوکاکولا. ولی تمام اختیارات به FDA آمریکا داده شد که بطور کلی تمام اختیارات در دست FDA باشد و تولیدکنندگان هر چیزی که می خواستند تولید با مواد شیمیایی تولید کنند و همین طور ساکارین Saccharin را در سال ۱۹۷۰ در لیست FDA قرار دادند.
درآمدهای کلان فروش مواد غذایی بدون شکر (رژیم لاغری) و این Business در سال ۱۹۷۵ میلادی بالای یک میلیارد دلار بوده که نتیجه ای جز بیماری برای مردم نداشت و سرطان زا بود که به جای شکر اسپارتام استفاده کردند و حتی در سال ۱۹۶۱ در Ohio آمریکا یک محصول نوین شکر با مخلوط کردن ویتامینها و مینرالهای شیمیایی با شکر تصفیه شده تولید و تبلیغ که فقط درصد دیابتی را در این ایالت بالا برد.
در تمام نوشابه ها و شکرهای رژیمی محققین در تمام آزمایشگاه ها آزمایشات لازم را انجام دادند نشان داده شده است که شکر صنعتی سرطان زا می باشد ولی FDA و صنایع به خاطر منافع و پولهای کلان حتی اشاره ای به مضر بودن آن نکرده است بلکه سکوت را ترجیح داده اند.
این شکر (ساکارز) تمام مواد خوب را از بدن سلب و نمی گذارد که به بدن برسد لثه دندان را سیاه می کند و به – سیستم غددی- پانکراس، کبد، تیروئید استرس شدیدی وارد می سازد. مخمرات را در بدن زیاد می کند ویتامین C بدن را کم می کند، در معده ایجاد گاز می کند به خاطر اینکه ویتامین B را از بین برده و باعث کمبود B1 و B5 می شود.
باکتری ها را در رودۀ بزرگ زیاد می کند به خاطر تخمیر شدن شکر در رودۀ بزرگ. اثر سوئ زیادی روی سلولهای مغزی اثر می گذارد.
این شکر سمی در قهوه، چای، نوشابه های گازدار به خصوص کوکاکولا، شیرینیهای صنعتی، آدامسها، سیگار، تنباکو، تمام قرصهای ویتامینه موادهای کارخانه ای، تمام داروها از آسپرین گرفته تا واکسن ها استفاده می شود.
یک پزشک فرانسوی Paulin ا (۱۹۴۷-۱۸۷۵) با تحقیقات زیادی تشخیص این را داد که این شکر کارخانه ای یک مادۀ غذائی آدم کش می باشد.
پزشک دیگری به نام Benjamin در بیمارستان Ashvill در ایالت کارولین با تحقیقات زیادی متوجه شد که شکر خون را اسیدی می کند مواد معدنی استخوانها را از بین برده و پوک می کند.
شکر خیلی از آنزیم ها و ویتامین های ضروری را در بدن از بین می برد.
در فوائد تولید شکر: ریشه چغندر یا چغندر و نی شکر با آب پخته می شود Cao2اکسید کلسیم به آن اضافه و با درجۀ حرارت زیاد ۳۸۰ درجه می جوشد. در این حالت آلبومینها- مینرالها و ویتامین ها از بین می روند. در ادامه با تغییرات آلکالبین و حرارت زیاد و با اضافه کردن اسیدکربنیک- بی اکسید سولفوریک و کربنات کلسیم ترکیب می شود و برای تصفیه احتیاج به اسیدکربنیک، اسیدسولفوریک و موارد شیمیائی دیگر دارد. (این هم از شکر سفید و تصفیه شده).
پی نوشت
برگرفته از سایت دکتر روازاده
غرب زدگی
امام خمینی در جمله ای معروف می فرماید:از دست رژیم شاه خلاص شدیم اما بزودیاز شر تربیت یافتگان شرق و غرب رهایی پیدا نمی کنیم
در دوران خفقان ظلم استکبار و استعمار جهانی آن جا که دیگر امیدی نبود شکوفهامیدی از جنس اسلام در ایران رویید یک انفجاربزرگی از نور . از آن زمان ایران الگویی شد برای جهانیانالگوی استقلال ،آزادی و جمهوری اسلامی .حالا مظلومین جهان می دانستند چه کار کنند آنها میبایست به ریسمان الهی چنگ می زدند و با وحدت دینی در این تاریکی چراغ ها روشن میکردند این شد یک راه حل
اما تاریخ از انحایی تلخ شد که ایران مستقل و با سابقه چندین دهه جمهوریاسلامی ناگاه ارزش های خودش را فراموش کرد ارزش هایی که برایش جان داد برایش خونداد .چه شد که یکباره معیارهای ما منسوخ شد و با چشم غربی ها دنیا را نگریستیم.چرا غرب ؟
این مسئله ،اشکال تازه ای نیست و در تاریخ حاثه ای تکراری به شمار می رود مثلاآنطور که محمد حسین کیانی در مقدمه کتاب((بررسی جنبش اکنکار ))آورده :سرانجاماز قرن چهاردهم میلادی زمینه های یک تحول عظیم همگانی فراهم شد . در آن هنگاماختلافاتی بین فرمانروایان و اربابان کلیسا بروز کرد و در میان رجال مذهبی مسیحیتاختلافاتی درگرفت که به پیدایش پروتستانیزم انجامید .کلیسا به واسطه تعاریف نادرستاز خدا ،قوانین مسیحیت و بیان اینکه ملت می بایست خداپرستی و معنویت را انتخاب کندو یا به سراغ لذت های دنیوی برود و همچنین اظهار اینکه دین ومسائل دینی مغایر باتفکرات علمی ،منطقی و عقلانیت است ،با گذشت زمان باعث شد که گرایش به مسائل مادی وصرف نظر کردن از مسائل ماورای طبیعت اوج گیرد،و زمزمه ناسازگاری فلسفه با عقایدمسیحیت ،و به عبارت دیگر ناسازگاری عقل و دین آغاز گردد.دستگاه پاپ مدت ها دربرابر این امواج مقاومت کرد و دانشمندان را به بهانه مخالف با عقاید دینی بهمحاکمه کشید و بسیاری از ایشان را در آتش تعصب کور و خودخواهی اربابان سوزانید ولیسرانجام این کلیسا و دستگاه پاپ بود که با سرافکندگی مجبور به عقب نشینی شد.بدینسان فصل نوینی در تاریخ فرهنگ و فلسفه اروپا آغاز شد .اما این جنبش دچار افت بزرگیگردید که در پس هر انقلاب فرهنگی در کمین است :یعنی افراط گرایی در برابر شرایطتفریطی پیشین و یا تفریط گرایی در برابر شرایط افراطی پیشین .
با توجه به مثال فوق آیا انقلاب ما افراطی بود؟
قبل از پاسخ باید بگویم که هدف ما از مطرح کردن این موضوع اعتقاد به جبر تاریخنیست بلکه منظور این است که اگر اتفاقی افتاده پس علتی داشته و این علت با توجه بهمثال این مشکل را بوجود آورده است . برای اینکه مطلب جا بیافتد یک مثال بزنم :مثلااگر کسی آب نخورد یقینا از تشنگی خواهدمرد و منظور ما دقیقا همین است چون تشنگی پدید آمده پس علتش نخوردن آب است
اما سوالی که پیش آمد این بودآیا در انقلاب ما افراط گرایی وجود داشت که الانشاهد این تفریط گرایی هستیم ؟در جواب باید گفت در روح و باطن انقلاب این افراطگرایی وجود نداشت اما در جریان مردمی اش وجود داشت زیرا که قبل از انقلاب شاهدجریان تفریط گرایی که شاه بوجود آورده بود ،بودیم .چرا که همین الان از دهانبرخیاز مردم عادی می شنویم که بسیج ونهادهایی مثل آن را تندرو می دانند اگر بخواهم از دیده ها مثال بزنم در ماه رمضان که مجموعه از لاک جیغ تا خدا پخشمی شد خیلی جالب بود که برخی افرادی که قبلا با حجاب نبودند به این دلیل بهمذهبیون نزدیک نمی شدند که فکر می کردند آنها اصطلاحا خشک مذهب هستند و بعد ها کهطی ماجرایی این ها کنار هم قرار گرفتند فهمیدند که چقدر نسبت به بچه مذهبی هااشتباه می کردند
نکته ای که لازم می دانم بگویم این است که چرا جریان افرط ،در آینده به تفریطمی گراید و جریان تفریط، آینده ای افراط گرایانه را خواهد پیمود؟پاسخ این است درحالت اول محدودیت های بی جایی پیش می آید که موجب دل زدگی فرهنگی و بنابراین افرادرو به بی قیدی می گرایند و در حالت دوم آزادی بیش از حدی بوجود می آید که سبب زیادشدن فساد خواهد شد و اشخاص رو به حالت افراطی می گرایند .مشکلی که در جریان مردمی انقلاب پیش آمد اینبود که انقلاب بدرستی به مردم معرفی نشد یا اینکه مردم انقلاب را به درستی درکنکردند .اما جالب اینجاست که دشمن زودتر از ما پیام انقلاب را دریافت و سعی کردپیام نادرستی از انقلاب را بر جهان و حتی بر خودمان مخابره کند در واقع خواست مارا زودتر به حالت تفریط گرایی و بعد نابودی آرمان هایمان برساند .
اما چطور دشمن توانست این پیام نادرستی از انقلاب ما را مخابره کند؟
جرج بوش آن زمان که اسلام از دین سوم جهان به دین دوم جهان ترفیع یافت ،گفت:منبا سه چیز جلوی رشد اسلام را می گیرم اول ماهواره دوم اینترنت و سوم بازی هایرایانه ای (منظور قدرت رسانه است).در مورد اینترنت و فضای مجازی به واقعیتی بایداشاره کرد ممکن است بگویید اینترنت را ما هم می توانیم بر علیه آنها استفاده کنیمو شاید اینگونه بتوان گفت اینترنت ابزار مشترک است .بله این حرف بسیار درست ومنطقی است اما نکته اینجاست در اینترنت و فضای مجازی اجازه رشد به فساد هم دادهشده و این همان معنی جامعه سکولار اما در حالتی مجازی را خواهد داشت که برایمبارزه باید سطح سواد رسانه ای مردم به شدت رشد پیدا کند چرا که الان با وجود نرمافزار های مختلف، فیلترینگ و پاسخ گو نخواهند بود . در ماهواره نیز همین حالتاست به فساد اجازه رشد داده شده جالب است بدانید که در توافقات ایران و پنج به اضافهیک نیز به این مسئله اشاره شده که سرعت اینترنت در روستاها افزایش پیدا کند !!!کهامام ای نیز در صورتی که نهاد های مربوطه به فضای مجازی کار خودشان را درستانجام دهند تا فضای مجازی از کنترل خارج نشود مخالفتی نکردند
جلال آل احمد در کتاب معروف غرب زدگی خود از تکنولوژی به این شکل به عنوان سوغات غرب نام می برد و نیل پستمن نیزدر کتاب تکنولوژی و چالش های فرارو تکنولوژی را دچار آسیب هایی می داند پس بد نیست نیم نگاهی به تکنولوژی وفرهنگی که همراه خود می آورد بیاندازیم
این که تکنولوژی در فرهنگ موثر است را نمی توان انکار کرد مثلا حال که ابزاریبه نام اینترنت آمده اگر درست استفاده شود به دلیل دسترسی آسان به منابع، عصرآگاهی بوجود می آید و عصر آگاهی فرهنگ ساز است پس سبک زندگی مردم تغییر می کندیا نیل پستمن یکی از ایراداتی را که برتکنولوژی وارد می کند این است که تکنولوژی مهارت زدایی می کند به این معنا که قبلاکسی که زمین را بیل می زد و بذر می کاشت ،او را می توان کشاورز نامید اما کسی کهبر تراکتور نشسته تنها راننده تراکتور است و شغل کشاورز بر او اطلاق نمی شود چراکه او ممکن است مهارت کشاورزی را نداشته باشد پس تراکتور فرهنگ کشاورزی را تغییرداد . اما اگر از این نوع تکنولوژی با وجود ایراداتش بگذریم برای رفاه ماست مشکلاز جایی شروع می شود که تکنولوژی در راستای هوا و هوس قرار بگیرد مثل همانابزارهایی که جرج بوش به آن اشاره کرد
حال که برخی از ابزارهای دشمن معرفی شد باید بفهمیم از طریق این ابزار چهفاکتورهایی هدف قرار گرفته می شوند ؟
دکتر شریعتی در نوار معروف الیناسیون 3 فاکتور اصلی را ذکر می کند که عبارتاند از :مذهب و تاریخ و فرهنگ که مهمترین آنها مذهب ذکر می کند چرا که مذهب رویفرهنگ نیز اثر گذار است و مهمترین عاملی است که در برابر نفوذ بیگانه ایستادگی می کند همین مذهب است .اما این 3 فاکتور عاملی است که شخصیت افراد آنجامعه را می سازد پس بسیار مورد توجه دشمن قرار گرفت که با تخریب این 3اصل بهتخریب یک جامعه از لحاظ فکری کمک کند وحال که جامعه ای شکست و خرد شد فرهنگ جدید از سوی آنها ارائه داده می شود تابتوانند به اهداف استعماری خود در آن جامعه برسند
در نهایت سوالی که پیش می آید این است چرا آنها دیگران را دچار تحول فرهنگی میکنند به عبارت دیگر چه چیزی از کشورهای مستعمره می خواهند ؟و چرا سبک زندگی آنهارا مانند سبک زندگی خود می کنند ؟
پاسخ این سوال نیز در همین نوار دکتر شریعتی داده شده
اما بگذارید برای اینکه مثلا کمی روشن تر شود مثالی ماموس تر از ایشان بزنم.فرض کنید که در ایران چندین کارخانهچادرِ حجاب وجود دارد این کارخانه ها برای رقابت با همدیگر که بازار را در دستبگیرند تکنولوژی را افزایش می دهند که از کارگر کمتری استفاده کنند و در نهایتچادری با کیفیت بیشتر و قیمت کمتر ارائه می دهند . از طرفی آنها توجه نمی کنند کهتولیدشان بیش از حد نیاز جامعه شده و جامعه ایران چادرهای آنها را نمی خرد هر چندکه کیفیت خوب و قیمت کمتر داشته باشد .حال اگر این کارخانه ها چادرهای خود را بهفروش نرسانند ورشکست خواهند شد .یکی از راهکار ها استفاده از بازار جدید است
یعنی این که یکی از راه حل ها این است که چادرهای خود را به کشورهای دیگر صادرکنند اما کشورهای نامسلمان که از چادر استفاده نمی کنند ؟ پس باید آنها را مسلمانکرد تا چادر از لوازم لازمه زندگی شان شود آنوقت است که آنها می توانند چادرهایخود را به فروش برسانند . البته این یکمثال بود وگرنه ایران بزرگتر از این حرف هاست که خود را فدای اهداف دنیوی کند درجمهوری اسلامی هدف کرامت های انسانی است
نکته بعد که باید گفته شود این است که آنها برای بازار خود نیاز به مواد اولیهدارند . و اگر کشوری را مستعمره خود کنند که مواد اولیه آنها را بتواند تامین کنددر واقع بقای خود را تثبیت کرده اند
وقتی که کشورهای دیگر از کالای آنها استفاده می کنند و خوشحالند که شبیه آنها شده اند آنها می خندند و به اینفکر می کنند که یک مصرف کننده به مصرف کننده های من اضافه شد
اما حال که ایران جلوی استعمار ایستاد و این راهکارهای ایران به جهان انتشاریافت ستون های بقای استعمارگران نیز لرزید آنها باید کاری می کردند .نابودی تفکراسلامی را آغاز کردند اما این که چقدر موفق می شوند را ما تعیین می کنیم .
آیا می توانیم مردم را به بصیرت برسانیم؟ یا اینکه تسلیم خواهیم شد ؟
محمدعلی حبیبیان
24/5/1396
آیا می دانید ۱۶ اکتبر روز جهانی ضد مک دونالد نامیده می شود؟ آیا می دانید در آمریکا سالانه بیش از ۳۰۰ هزار نفر در اثر مصرف غذاهای فست فود از دنیا می روند؟ آیا می دانید شخصیت دلقک مک دونالد بیش از ۹۰ درصد کودکان زیر ۹ سال را جذب رستوران های این شرکت می کند؟ آیا با چگونگی تهیه غذاهای مک دونالد آشنا هستید؟ برای یافتن این سوالات با گزارش ویژه ذیل همراه شوید…
شرکت مک دونالد دارای بزرگترین فروشگاههای زنجیرهای فست فود در سراسر دنیا است. این شرکت با فعالیت در ۱۱۹ کشور روزانه دارای ۶۸ میلیون مشتری است. تاریخ آغاز به کار این شرکت به ۱۹۴۰ باز میگردد، وقتی که برادران ریچارد و موریس مک دونالد در کالیفرنیا اولین رستوران خود را راهاندازی کردند.
تصمیم آنها به استفاده از سیستم خدمات رسانی سریع” در سال ۱۹۴۸ پایه و اساس شکلگیری رستورانهای فست فود در آینده را رقم زد. البته این سیستم دو دهه پیش از این توسط رستوران زنجیرهای وایت کسل (white castle) مورد استفاده قرار میگرفت اما عرضه غذا در زمانی کوتاه با مکدونالد شناخته شد.
دفتر مرکزی این شرکت در ایالت ایلینویس ایالات متحده واقع شده است. بر اساس آمار موسسه اینتربرند در سال ۲۰۱۱ مکدونالد با ارزش سهامی معادل ۳۵,۵۹۳ میلیون دلار و ۶% رشد نسبت به سال ۲۰۱۰ به عنوان ششمین برند تجاری برتر در دنیا شناخته شد.
مکدونالد، بزرگترین رستوران زنجیرهای فستفود در جهان
در سال ۱۹۶۱ مکدونالد برای اولین بار نام و لوگوی تجاری خود که به شکل قوسهای طلایی ((Golden Arches بود و به نوعی سمبل حرف ام به شمار میرفت را ثبت کرد. به عقیده کارشناسان شکل خاص و ترکیب رنگ زرد و قرمز استفاده شده در لوگوی مکدونالد خود یکی از دلایل جذب کودکان به سمت این رستوران است.
برادران مکدونالد اولین شعبه رستورانهای زنجیرهای خود را با کمک ری کراک (Ray Kroc) در اوریل ۱۹۵۵ در ایالت ایلینویس امریکا افتتاح کردند و این آغازی بود برای گسترش رستورانهای زنجیرهای مکدونالد در سراسر دنیا. البته کراک و برادران مکدونالد برای توسعه فعالیت تجاری خود همواره با یکدیگر مشکل داشتند، اما از نقش کراک در موفقیت این نام تجاری در دنیا نمیتوان به سادگی گذشت.
لوگوی مکدونالد که به قوسهای طلایی معروف است و سمبل حرف ام در زبان انگلیسی است
مکدونالد دارای بیش از ۳۱ هزار شعبه و یک و نیم میلیون کارمند در سراسر دنیاست. این شرکت که به عنوان نماد کاپیتالیسم آمریکایی در جهان شناخته میشود با صرف هزینه های سنگین تبلیغاتی در صدد حفظ موقعیت خود به عنوان رتبه اول در حوزه مواد غذایی است.
تمرکز و موفقیت این شرکت در امر تبلیغات را از آنجا میتوان درک کرد که بر اساس تحقیقی در سال ۲۰۰۴ عکس دلقک رونالد مکدونالد در میان کودکان شناخته شدهتر از تصویر مسیح یا جورج بوش بود.
البته این شرکت دارای برندهای دیگری مانند Piles café نیز است. این شرکت با توجه به تعداد زیاد مشتریان خود، برای کسب سود بیشتر و با تقلید از استارباکس (Starbucks) به معرفی کافیشاپ مککافی (McCafe) پرداخت.
اولین شعبه مککافی در ۱۹۹۳ در ملبورن استرالیا افتتاح شد. با گذشت زمان بسیاری از رستورانهای مکدونالد با تقلید از شعبه ملبورن به افتتاح کافیشاپ مککافی در درون رستوران کردند و برخی از آنها با ۶۰% فروش بیشتر نیز مواجه شدند. در حال حاضر بیش از ۶۰۰ شعبه مککافی در سراسر دنیا مشغول فعالیت میباشند.
این شرکت برای افزایش مشتریان خود به ایدههای بسیاری مانند ایجاد فضای بازی برای کودکان در کنار رستوران و یا تغییر دکوراسیون دست زد. مکدونالد از مدل تجاری جالبی استفاده میکند. این شرکت با خرید و افتتاح رستورانهای خود در نقاط مهم شهرها به نوعی در حوزه املاک نیز فعال میباشد. البته این ت با توجه به متفاوت بودن شرایط در کشورهای مختلف تغییر میکند.
با وجود اینکه مکدونالد به عنوان یکی از شرکتهای بزرگ و به ظاهر موفق دنیا شناخته میشود اما تعداد افرادی که نسبت به نوع فعالیتها و محصولات این شرکت انتقاد دارند کم نیست. توسعه شرکتها و محصولاتشان در سطح جهانی اگرچه سود زیادی را برای صاحبان این نوع شرکها همراه دارد اما از طرف دیگر داشتن مشتریان و مخطبان بیشتر مسلما انتظارات زیادی را نیز به همراه دارد، مسالهای که عمدتا تحت تاثیر سود مالی قرار گرفته و زیاد به آن توجه نمیشود و همین موضوع باعث بوجود آمدن و گاها تشدید انتقادات از این شرکتها میشود. شرکت مکدونالد نیز از این قاعده مستثنی نیست.
روز جهانی ضد مک دونالد
پس از توسعه مکدونالد در سطح جهانی، رفته رفته برخی مسائل و مشکلات اخلاقی شهرت این شرکت را تحت تاثیر قرار داد و رفته رفته به تعداد معترضان ضد مکدونالد افزود. معترضین حتی روز ۱۶ اکتبر را روز ضد مکدونالد” نامگذاری کردند. این اعتراضات آنجا خود را نشان داد که در شورشهای ضد سرمایهداری در انگلیس، رستورانهای مکدونالد اولین جایی بود که مورد حمله قرار گرفت. البته بیشترین آسیبی که به شهرت مکدونالد وارد شد در خصوص دادگاه مکلیبل (McLibel) بود. در این پرونده شرکت مکدونالد از فعالانی که به توزیع دستنوشتههایی با موضوع مشکل مکدونالد چیست” کرده بودند شکایت کرد و انتظار داشت که دادگاه به سرعت حکمی سنگین برای متهمان صادر کند. در عوض این پرونده نزدیک به دو سال و نیم در جریان بود و به یکی از طولانیترین پروندههای تاریخ قضایی انگلیس تبدیل شد.
گردهمایی مخالفان در مقابل یکی از رستورانهای مکدونالد
مکدونالد، دشمن سلامت انسان
یکی از بیشترین انتقاداتی که مکدونالد طی ۳۰ سال اخیر با آن مواجه بوده مربوط به غذایی است که در رستورانهای آن به مشتریان عرضه میشود. منتقدین معتقدند که غذاهای عرضه شده در مکدونالد یکی از عوامل اصلی شیوع چاقی در میان مردم آمریکا و دیگر کشورهای پیشرفته است. مطالعات پزشکی نشان میدهد که میزان افزایش وزن در میان افراد انگلیسی بیش از دیگر کشورهای اروپا در حال بالا رفتن است و یک پنجم از مردم انگلیس به شکل خطرناکی از افزایش وزن رنج میبرند ( و این در حالی است که مکدونالد در انگلیس دارای بیش از ۱۲۰۰ شعبه است).
میزان مرگ و میر ناشی از چاقی مفرط در امریکا بش از ۳۰۰ هزار نفر در سال است که درصد بالایی از چاقی افراد ناشی از مصرف غذاهای فستفود است. حال اینکه میزان مرگومیر ناشی از مصرف سیگار در همین کشور حدود ۴۰۰ هزار نفر است. اینجاست که سهم و نقش مکدونالد به عنوان بزرگترین رستوران فستفود در آمریکا و جهان نمود بیشتری پیدا میکند. پس از بررسی ارزش غذایی محصولات مکدونالد مشخص شد که غذایی مانند بیگ مک (Big Mac ) و یا مرغ سرخ کرده دارای ۹۱۰ کالری، ۴۶ گرم چربی (که ۱۳ گرم آن چربی اشباع شده است) میباشد و این بدان معناست که این شرکت استانداردهای رژیم غذایی آمریکا را رعایت نمیکند. علاوه بر چاقی مفرط، دیابت، فشار خون، بیماریهای قلبی و سرطان نتایج استفاده از چربی زیاد، شکر و نمک است ( موادی که به شکل یکجا و به میزان بالا در محصولات مکدونالد وجود دارند).
تاثیر استفاده از رژیم غذایی مکدونالد در فیلم انتقادی مورگان اسپورلاگ (Morgan Spurlock) به وضوح دیده میشود، جایی که او چیزی جز مکدونالد را در وعدههای غذایی خود استفاده نمیکند و در نتیجه با ۱۱ کیلو اضافه وزن، افزایش ۶۰ واحدی کلسترول و از دست دادن کبد خود مواجه میشود. وی دچار سردرد و افسردگی شده و در نهایت به مصرف مکدونالد اعتیاد پیدا میکند.
مورگان اسپورلاک در فیلم من دوبرابر (Supersize me)
تاثیر استفاده از محصولات مکدونالد برای کودکان نیز بسیار خطرناک است، حال اینکه این شرکت با تحت تاثیر قرار دادن کودکان از طریق تبلیغات تلوزیونی، وسایل بازی کودکان و از همه مهمتر استفاده از شخصیت دلقک رونالد مکدونالد هر ماه حدود ۹۰ درصد کودکان بین ۳ تا ۹ سال را جذب رستورانهای خود میکند.
افزایش اعتراضات از سوی حامیان حیوانات
جبهه دیگری از اعتراضات از سوی افرادی است که معتقدند که حیوانات نیز همانند انسانها موجود زنده بوده و شایسته احترام. مکدونالد به دلیل نحوه رفتار با حیوانات قبل از کشتن به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. این شرکت بزرگترین ترویج کننده غذاهای گوشتی و بزرگترین مصرف کننده گوشت گاو، دومین مصرف کننده گوشت مرغ در دنیا برای محصولات خود میباشد. هجمه انتقادات مربوط به نحوه برخورد با حیوانات در محلهای نگهداری و کشتارگاههای مکدونالد است. بر اساس مطالب ارائه شده در دادگاه مکلیبل، در مرغداریهای مکدونالد در فضایی کمتر از یک متر و بدون نور تعداد زیادی از این حیوانات نگهداری میشود که نتیجه آن ۴۴ درصد ناهنجاری و مشکلات دیگر بهداشتی برای این حیوانات است. در محلهای دیگر نگهداری حیوانات متعلق به مکدونالد نیز همین شیوه رفتار اعمال میشود. علاوه بر شرایط نگهداری، مکدونالد برای نحوه کشتن حیوانات در کشتارگاهها نیز با هجمه انتقادات مواجه شده است.
اعتراض به نحوه برخورد مکدونالد با حیوانات
خوراک Foie Gras برای اشراف و ثروتمندان
یکی دیگر از مواردی که باعث افزایش اعتراض مخالفان مکدونالد شده است مربوط به یکی از غذاهای عرضه شده در این رستوران به نام Foie Gras است.
این غذای گرانقیمت که علاوه بر مکدونالد در رستورانهای KFC نیز عرضه میشود از جگر پرندگان تهیه می شود. برای تهیه این غذا، جگر پرنده باید از چربی زیاد و حجم بالایی برخوردار باشد و از آنجا که در حالت طبیعی امکان وقوع این امر وجود ندارد، حجم بالایی از غذای چرب و دارای روغن بالا به وسیله دستگاه و به زور به پرنده خورانده میشود.
سپس پرنده در قفسی کوچک بدون حرکت قرار داده میشود تا چربی بیشتری در بدن او ایجاد شود. این شیوه رفتار با حیوانات که به شکل بیرحمانهای صورت میگیرد اعتراضات بسیاری را در پی داشته است.
مراحل تولید Foie Gras
مقایسه جگر معمولی غاز ( راست) با جگر انباشته شده از چربی (چپ)
غذای گرانقیمت و لوکس Foie Gras آماده سرو برای اشراف
مکدونالد و محیط زیست
سرکتها در قبال محیط زیست نیز مسئول هستند و نباید به آنها به عنوان یک ابزار بنگرند. این مساله از اهمیت بسیاری برخوردار است زیرا منعکس کننده تصویر شرکت و احساس و ادراک مشتریان آن شرکت است. برای مثال طی یک نظرسنجی از سوی وال استریت ژورنال ۵۳ درصد از مردم به دلیل مسائل و مشکلات محیطی مربوط به محصول یا تولید کننده از خرید آن محصول امتناع میکنند. جدی ترین نگرانی محیطی نسبت به مکدونالد این است که این شرکت برای ایجاد یک چراگاه وسیع در برزیل به تخریب جنگلهای بارانی ان منطقه اقدام کرده است. این اقدام نه تنها موجب از بین رفتن منابع طبیعی میشود بلکه بر گرم شدن کره زمین نیز تاثیرگذار است، زیرا جنگلهای بارانی نقش مهمی در مکانیزم جذب دی اکسد کربن هوا دارند.
مکدونالد همچنین سالانه از میلیونها تن بستهبندی استفاده میکند که تنها برای چند دقیقه مورد استفاده قرار میگیرند. به طور معمول بستهبندیهای پلیاستر مورد استفاده برای محصولات مکدونالد موجب از بین رفتن گازهای لایه ازن میشود. انتقاد دیگری که از این شرکت میشود مربوط به تولید میزان بالای زباله آن است. هر رستوران مکدونالد در آمریکا روزانه به طور متوسط نزدیک به ۱۱۰ کیلوگرم زباله تولید میکند که با توجه به تولید ۴۱۰ کیلوگرمی زباله از طرف مراکز توزیع منطقهای شرکت، تعداد زیاد شعبههای این شرکت در سراسر دنیا و هزینه بالای از بین بردن این میزان زباله به اهمیت بالای این موضوع میتوان پی برد.
نقض حقوق کارگران
یکی دیگر از انتقاداتی که همواره مکدونالد با آن مواجه بوده مربوط به شرایط کار و تهای این شرکت در قبال کارکنانش است. این شرکت دارای بیش از یک و نیم میلیون نفر کارمند در سراسر دنیاست که بیش از نیمی از آنها افراد زیر ۲۱ سال هستند. ت شرکت در استخدام افرادی با این محدوده سنی به این معناست که بیش از نیمی از کارکنان مکدونالد از حداقل حقوق برخوردار هستند. وارد شدن عبارت McJOBدر سال ۲۰۰۳ در فرهنگ لغت وبستر که به معنی نوعی از کار با حقوق پایین است نیز بیانگر این موضوع است.
عبارت Mcjob که به معنی شغلی با درآمد پایین است
یکی دیگر از مشکلاتی که کارکنان این شرکت با آن مواجه هستند کار در شرایط نامناسب،تبیض نژادی، بالا بودن غیر قانونی ساعت کار و پایین بودن شرایط بهداشتی و ایمنی در محیط کار است. البته به دلیل عدم وجود اتحادیههای کارگری در درون مکدونالد، اقدامی در خصوص تغییر شرایط کارکنان این شرکت صورت نگرفته است. بر اساس نظریه سهامداران میلتون فریمن، نیازها و انتظارات کارکنان به اندازه انتظارات مشتریان از اهمیت بالایی برخوردار است.
کودکان قربانی تهای بازاریابی مکدونالد
اریک اسکلوسر (Eric Schlosser) در کتاب خود با نام ملت وابسته به فستفود” که در سال ۲۰۰۱ به چاپ رسید به انتقاد از تهای بازاریابی مکدونالد پرداخت. به عقیده وی این شرکت با ایجاد تهای بازریابی به تقلید از شرکت والت دیزنی و ایجاد شخصیتهایی مانند دلقک رونالد مکدونالد و همراهش برای جذب بازار کودکان تمرکز ویژهای کرده است. به عقیده کارشناسان بازاریابی این اقدام نه تنها موجب جذب کودکان، بلکه خانوادههای آنها نیز میشود. از همه مهمتر این تاکتیک موجب حفظ محبوبیت این برند در دوره بزرگسالی و ایجاد نوعی حس نوستالژی در میان افراد خواهد بود.
دلقک رونالد مکدونالد، شخصیت محبوب کودکان
به عقیده اسکلوسر، مکدونالد با نفوذ در میان مدارس از طریق اسپانسرشیپ موفق به کاهش مالیاتهای خود شده است. بر اساس منابع وی ۸۰% کتابهایی که از سوی فرد یا موسسهای مورد حمایت مالی قرار میگیرند حاوی مطالبی به سود حمایت کننده کتاب هستند و مسلما مکدونالد نیز از این قاعده مستثنی نیست.
به عقیده نویسنده بی احترامی به حامیان مالی در مدارس با مجازات همراه خواهد بود. یکی از این موارد مربوط به دانش آموزی به نام مایک کامرون بود که به دلیل پوشیدن لباسی به رنگ آبی (که نماد شرکت پپسی، رقیب کوکاکولا است) در روز کوکاکولا (Coke Day) و هماهنگ نبودن با لباس مشکی و قرمز دیگر دانشآموزان، از تحصیل معلق شد.
غذاهای مکدونالد، تهدیدی جدی برای سلامت کودکان
با توجه به انتقادات موجود و تلاشهای مکدونالد در جهت رفع کمبودها و بهبود شیوه عملکرد (بر اساس ادعای مدیران شرکت) واضح است که تهای اخلاقی این شرکت تنها در حد شعار بوده و اقدامی تاثیرگذار در جهت تغییر و بهبود شرایط از سوی شرکت صورت نکرفته است. بیشتر تلاشها حالت توصیفی داشته و بر اساس اهداف آینده ترسیم شده است و نه آنچه تا کنون انجام شده است. به عبارت ساده تر تلاشهای این شرکت بیشتر در جهت امیدوار نگه داشتن مردم به بهبود شرایط در اینده است تا مطمئن ساختن آنها.
ارتباط با ماسونها
یکی از موضوعاتی که بسیاری به وجود آن اعتقاد دارند، ارتباط این شرکت (همانند بسیاری از غولهای چند ملیتی) با گروه فراماسونری است. بسیاری شکل خاص لوگوی این شرکت را یکی از نشانههای فراماسونری بودن این شرکت میدانند. به عقیده این افراد لوگوی مکدونالد تنها بیانگر حرف M نبوده و به نوعی بیانگر علامت خاص فراماسونها است.
برخی دیگر نیز معتقدند اگر لوگوی مکدونالد را ۹۰ درجه در جهت عقربههای ساعت بچرخانید شباهت بسیاری به عدد ۳ خواهد داشت. این شماره بخشی از عدد ۱۳ و معروف فراماسونها است. از طرف دیگر خود حرف M هم سیزدهمین حرف انگلیسی به شمار میرود.
مکدونالد، یکی دیگر از حامیان اصلی رژیم صهیونیستی
افتتاح اولین شعبه مکدونالد در اسرائیل به سال ۱۹۹۳ در تلاویو بازمیگردد. این شرکت دارای ۸۰ رستوران و ۳۰۰۰ کارمند اسرائیلی است. مکدونالد نیز همانند دیگر شرکتهای بزرگ آمریکایی یکی از حامیان بزرگ اسرائیل به شمار میرود. جک ام. گرینبرگ (Jack M. Greenberg) که ریاست این شرکت را بر عهده دارد مدیر افتخاری اتاق بازرگانی مشترک آمریکا-اسرائیل و موسسه Metropolitan Chicago است.بر اساس وبسایت صندوق سرمایهگذاری یهودیان شرکت Metropolitan Chicago شرکت مکدونالد یکی از حامیان اصلی این صندوق بهشمار میرود. این شرکت از طریق کمیته اسرائیلی خود در این صندوق در راستای حفظ و تقویت حمایت اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک آمریکا از اسرائیل در تلاش بوده و به مانیتورینگ و در صورت وم پاسخ به پوشش رسانهای اسرائیل مشغول است.
قدردانی انجمن یهودیان شیکاگو از حامایتهای گسترده مکدونالد
صندق سرمایهگذاری یهود مجری برنامه مسافرت تابستانی خانوادگی به اسرائیل است. در این برنامه خانوادهها به بازدید از پایگاههای نظامی اسرائیل و ملاقات با سربازان اسرائیلی میپردازند. این صندوق در راستای مشارکت در برنامه اسرائیل سالانه ۱٫۳ میلیون دلار برای توسعه شهرک صهیونیستی Kiryat Gat و برنامه های عمرانی در آن کمک مالی اختصاص داده است.
این بحث نیاز به مقدمه دارد بنابراین تقاضا می کنم کلمطلب را بخوانید
علم اقتصاد :اقتصاد چند تعریف دارد اما اکانمی (بهمعنی صرفه جویی) که ساز و کار اقتصاد امروز را تحت الشعاع قرار داده تعریف اقتصادرا اینگونه بیان می کند :اقتصاد یعنی تخصیص منابع محدود به نیاز های نامحدود (کتاباقتصاد خرد )
اما اقتصاد مثلا در مکتب کد آمایی تعریف دیگری داردکه یعنی تخصیص منابع موجود به نیازهای محدود کدآمایی نیازهای انسان را نامحدودتصور نمی کند (حسن عباسی – اندیشه یقین )
اما اقتصاد که کلمه اسلامی و عربی است به معنی میانهروی است که کتاب الحیات که جزو معترترین کتب اقتصاد اسلامی است در تعریف اقتصاداسلامیمی گوید یعنی میان دو حد یعنی قوامو دیگری قیام باشیم اصل قیام یعنی حداقل های زندگی که در اسلام همه آنها تعریف شدهاز خانه تا حتی میزان پول و اصل قوام یعنی حداکثر های زندگی که اگر بیشتر از اینحد باشد احتکار سرمایه محسوب می شود (کتاب مبانی نظری اقتصاد اسلامی – گزیدهاقتصاد اسلامی)
برای اینکه درک بهتری از نیازها وجود داشته باشد هرمنیازهای مازلو می تواند مفید باشد .
مازلو هرمی از نیازهای انسان تعریف می کند که پایه آنکه اولین و مهمترین نیاز انسان است و اگر نباشد نیازهای دیگر تحت الشعاع قرار میگیرد را امنیت و در طبقه بعد نیازهای غذایی و مسکن و بعد نیازهای جنسی و و دو نیازروانی دیگر که حس تعلق داشتن و متعلق بودن است را تعریف می کند در این هرم کهنیازهای کلی و پایه ای انسان را تعریف می کند جایی برای نیازبه مثلا خرید کالاهایلوکس ندارد این دسته از نیاز ها معمولا بعد از برآورده شدن نیازهای قبلی، جایی کهانسان توانایی بیش از اندازه برای خرید کالاها بدست آورده ایجاد می شود.البته بارشد تبلیغات سوداگری و طمع هم رشد پیدا کرده خب بدیهی است که مسئله ای که ذکر شددر حالت طبیعی در رفتار شناسی وجود دارد
تبعات طمع یا به قول اقتصاد دان ها سوداگری باعث شدهکه اینقدر از منابع زمین به طور بی رویه استفاده شود که طبق برآورده ها تا سال2100زمین تمام منابع خود را از دست می دهد و همین سبب شده تا فلسفه اقتصاد اکانمی (برخلافمعنای اکانمی که به معنی صرفه جویی است ) کهبر طمع تکیه دارد( نظریه اقتصاد دان های طرفدار اکانمی مثل کینز و آدام اسمیت) سبب نابودی انسان ها شود حالابازار یابی شبکه ای را بنگریم که اقتصاد را به سمت ورشکسستگی می کشاند
بازار یابی شبکه ای شیوه ای هرمی با تبلیغات کلامی کهکالاهای مورد نیاز مصرف کنندگانش را می فروشد این شیوه تمام افراد یک جامعه را بهعنوان عضو می پذیرد دو تا اصل دارد که سوداگری را بیشتر از قبل رواج می دهد اولاینکه بازاریابی شبکه ای برای پرداخت پول بیشتر به بازاریابان از آنها می خواهد کهعضو گیری کنند و از سودی که عضو زیر مجموعه از فروش کالاها بدست می آورد سرمایه ایرا به شخص بالادستی می دهد حال بالادستی برای حفظ اعضای زیر مجموعه خود در برخی ازاین شرکت ها موظف است که در یارگیری اعضای زیر مجموعه خود به آنها کمک کند این نهبرای این است که عضو گرفته شده جزو دوستان و .است بلکه برای اینکه اعضای ورودیشاخه های کوچکی اند که ممکن است با هر وزش نسیمی بشکنند بنابراین برای بقای فردزیر دستی به آنها کمک می کند و این برخلاف چیزی که اعضای ورودی تصور می کنند استباید بگوییم بازار یابی شبکه ای عاشق چشم و ابروی شما نیست .همه این حرکت فقط برایحفظ اعضای تازه وارد تا بازاریاب جذب کننده بتواند سود خود را داشته باشد و فردبالادستی نیز بهره ای ببرد
دوم اینکه برای خرید کالا هر بازاریاب به آنهاپورسانت داده می شود و این مسئلهبازاریابان را ترغیب به خرید کالای احتیاجی خود از این سیستم می کند
طمع ساختاری هرمی در بازاریابی شبکه ای نهادینه شدهاست اما حالا اگر تصویر نهایی را ببینیم باید بگویم که
درآمد و پول بیشتر مسابقه عرضه و تقاضا را تغییر میدهد بازاریابان با طمعی که برای اینکار خرج می کنند به پول گزافی دست می یابند حالاگر در مرحله فراگیری آنها بتوانند فرضا حدود 30میلیون ایرانی را عضو کنند که خیلیدور از ذهن نیست و در نظر بگیریم که متوسط درآمد این افراد حدود10میلیون است0(بازاریاباندرجه 5و 6 که حدود 70تا 90نفر را عضو کنند)چه اتفاقی می افتد درآمد 30میلیون انسانسبب می شود میانگین سطح درآمد افراد کل جامعه نیز بالاتر در نظر گرفته شود درنتیجه کالاها گران تر نیز می شود چون سطح درآمد 30میلیون افزایش یافته بنابراینقدرت خرید بیشتر و در نتیجه خرید بیشتر نیازهای جامعه از سوی سوداگران بازاریابی که سبب کمبود برای بقیه و سپس گرانی کالاها اینروند در طولانی مدت همین طور که رشد کند سبب ورشکستگی خود شرکتهای بازاریابی نیزمی شود چراکه وقتی این سودهای کلان باعث گران تر شدن کالاها می شود در واقع سببایجاد تورم و کاهش ارزش پول شده کاهش ارزش پول شرکت های بازاریابی شبکه ای آنها را وادار به سود بیشتر که معادل سودهایقبلی باشد ،میکند (چون سوداگری بازاریاب همچنان وجود داشته باشد و او ترغیب بهانجام این کار شود یا به شکل دیگر برای حفظ بازاریاب )ادامه این روند که با تورم و کاهش بیشتر ارزشپول همراه است کار را به رکود (رکود یعنی پول هست اما کالا بسیار کم است بنابراینبه شدت گران است ) می کشاند
نکته ای دیگردر مورد مرحل فراگیری این است که این سیستم تا حدی می تواند مردم را به سمت خوددعوت کند که عده ی را عضو کند نه همه را چرا که دراینصورت وقتی همه برای پولدارشدن وارد این سیستم اقتصادی می شوند دیگر کسی پولدار نیست و کشور با شتاب بیشتریبه سمت رکود می رود
کلام آخر :سیستم های اقتصادی که بر گرفته از مکتب هایسوداگر غرب باشند امروز نمی توانند جهان را نجات دهند و خودشان به این شکستمعترفند مثل کتاب سقوط آزاد جوزف استیگلیتز
درباره این سایت