محل تبلیغات شما

مهدی موعود




خب دعای عقد چطور می تونه دو نفر رو محرم کنه ؟ ببینید این که دو نفر با دعای عقد محرم می شوند اساسا پرسش غلطی است چون پرسش از شیوه انجام کار است اما اگر در سطح بالاتری ببینیم یعنی سوال را اینگونه  مطرح کنیم چرا این دعا می تواند دو نفر را محرم کند ؟خب این پاسخ واضحی دارد .دعای عقد شیوه خاصی از اسلام است و چون از دین اسلام می آید که برای زن حقوقی در نظر گرفته و برای مرد حقوقی در نظر گرفته پس انجام عقد به شیوه اسلام (دعای عقد )یعنی پذیرش حقوق زن بر مرد و پذیرش حقوق مرد بر زن آنطور که اسلام گفته است با پذیرش حقوق طرفین به شیوه اسلام زن و مرد بر هم محرم می شوند در واقع دعای عقد چون به شیوه اسلام است یعنی پذیرش و تعهد داشتن زن بر مرد و مرد بر زن به شیوه اسلام که در واقع این پذیرش است که سبب محرمیت می شود و اگر بعدها در حقوق زن اشکال ایجاد شد او حتی می تواند خودش  با شرایطی که وجود دارد طلاق بگیرد 

Image result for €Ø³ÙˆØ§Ø¯ رسان٠ای€€Ž
سلام به همه خوانندگان عزیز .ایام محرم رو تسلیت میگم ان شا الله که , عزاداری هاتون مقبول درگاه حق بشه .دانشنامه عمومی سواد رسانه ای رو درست کردم چون فکر  می کنم مطالبی که باید گفته بشه و اهمیت داره در این حوزه هنوز به خوبی بیان نشده .امیدوارم که مورد استفاده قرار بگیره .
برای دانلود آدرس زیر را سرچ کنید.دوستان میدونم لینک دانلود اینجا بد کپی شده اما موقعی که همین لینک رو تو قسمتی که آدرس سایت ها رو میزنین، کپی کنین خودش خودکار درست میشه پی جای نگرانی نیست .
https://up.20script.ir/file/6ab1-دانشنامه-عمومی-سواد-رسانه-ای-.pdf





رسانه ها ابزاری در خدمت بشریت هستند بنابراین نمیتوانند هدفی مشخص داشته باشند بلکه با توجه به پیشرفته شدن آنها در خدمت آموزشوسرگرمی وارتباط و .درمی آیند در صورتی که در گذشته ابزارهای آموزشی مثل کتابکاملا جدا از ابزار سرگرمی مثل توپ بوده است بنابراین با توجه به شیوه نیاز ما بهاین ابزارها ما در مکان ها و حتی زمان های مختلفی قرار می گرفتیم اما اختراعرایانه و پس از آن گوشی های لمسی و وارد شدن اینترنت و شبکه های اجتماعی تمامنیازهای انسان ها در یک قاب کوچک هوشمند جا گرفت .انزوا طلبی بدیهی ترین چیزی استکه رسانه ها به بار می آورند چرا که انسان از عصر رسانه تا الان نیازهایش را دراین قاب ها ی جادویی برطرف می کند و این به اینجا ختم نمی شود آمدن عینک های ویآر» و عصر بی مکان و عینک های ای آر»و واقعیت افزوده رسانه به سمتی می روند کهفضای مجازی را وارد دنیای واقعی ما بکنند هولولنز »ها نمونه ای از این مسئلههستند .عصرص به شدت شبیه دنیای جادو شکل خواهد گرفت برخی چیزها را می بینیم اماوجود خارجی ندارند و این چیزی شبیه سیمیا»کردن است .

 فراموشنکنیم که انسان موجودی اجتماعی است و تمدن خاص جوامع و اجتماع است اگر اجتماعیوجود نداشته باشد تمدنی شکل نمی گیرد .جوامع مجازی با وجود همه امکاناتی که دراختیار بشر قرار می دهد اما جوامعی خیال انگیز و دنیای وهم است .سرزمین عجایب ممکناست زیبا و خواستنی باشد اما خواب و رویا است.

جذابیت خیال در این است دقیقا جایی هستیم که میخواهیم باشیم اما باید بدانیم انسان با اهدافش تعریف می شود نه با خیالش .خیالی کهاگر کنترل نشود موجب بسیاری از عارضه هاست .

در نهایت اینکه رسانه ها بد نیستند اما باید آنهارا به شیوه کیفی در زندگی استفاده کرد فضای مجازی می تواند ابزاری ارتباطی وآموزشی باشد اما چون محیطی خیال انگیز می تواند بیافریند در استفاده کردن از آنباید مراقب وسوسه ها بود 


رومه حمایت ۹۷/۶/۱۱: در تعاریفی که از بانک‌ها و بانکداری شده است، از آن‌ها به‌عنوان نهادهای اقتصادی یاد می‌شود که وظایفی همچون تخصیص منابع به واحدهای تولیدی، عملیات اعتباری – مالی، نقل‌وانتقال وجوه، خریدوفروش ارز و . را بر عهده‌دارند. در طول سالیان گذشته، بانک‌ها وظیفه‌ای جدید به نام بنگاه‌داری» هم برای خود تراشیده‌اند؛ به این مفهوم که تعداد بسیاری زیادی از املاک، مستغلات، شرکت‌ها و واحدهای تولیدی را تحت مالکیت خود درآورده‌اند. بنگاه‌داری این مؤسسات مالی در دیدار اخیر رهبر معظم انقلاب با مسئولان ارشد دستگاه اجرایی نیز موردانتقاد بی‌سابقه‌ای قرار گرفت، چراکه ورود بانک‌ها به این حوزه، کارکردهای کلیدی آن‌ها را تحت‌الشعاع قرار داده است.

جالب اینجاست که باوجود تجهیز بانک‌ها به سیستم‌های الکترونیکی و اینترنتی که قاعدتاً باید به کاهش پرسنل و شعبات منجر شود، شاهد سر برآوردن قارچ‌گونه شعب متعدد بانکی در سراسر کشور هستیم. این اتفاق، چراغ خطری است برای پوشش موجه بنگاه‌داری و شانه خالی‌کردن بانک‌ها از ارائه تسهیلات به بخش تولید. مأموریت بانک چه در ایران و چه در جهان، گردآوری سپرده‌ها و پمپاژ آن‌ها به صنعت و کشاورزی است، درحالی‌که اگر نگوییم تمام بانک‌ها، قطعاً اکثر آن‌ها اکنون از این مدار خارج، وارد بنگاه‌داری شده‌اند و باری به دوش اقتصاد کشور اضافه کرده‌اند.

از سوی دیگر، بانک‌محوری تسهیلات، امروز به معضل بزرگی تبدیل‌شده که وم ساماندهی فعالیت‌ بانک‌ها و چاره‌جویی برای خروج آن‌ها از بنگاه‌داری را بیش از گذشته ملموس‌تر کرده است. عدم تناسب عقود بانکی با روح بانکداری اسلامی، اخذ بهره مرکب در محاسبه سود و عدم ایفای مسئولیت بانک‌ها در تأمین سرمایه در گردش واحدهای صنعتی از عمده مشکلات کنونی نظام بانکی به شمار می‌آید که در رأس آن‌ها، ام‌المعضلاتی به نام بنگاه‌داری قرار دارد.

گفتنی است که بنگاه‌داری مثل هر معضلی، ریشه در برخی از قوانین و روال‌های به‌اصطلاح قانونی دارد و باید برای درمان، به اصلاح آن‌ها پرداخت. به‌عنوان نمونه در بند 3 ماده 34 قانون پولی و بانکی، اجازه خرید سهام و مشارکت در سرمایه یک یا چند شرکت و یا خرید اوراق بهادار داخلی یا خارجی به‌حساب خود، به میزانی بیش ازآنچه بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران به‌موجب دستورها یا آئین‌نامه‌های خاص تعیین خواهد کرد»، به بانک‌ها داده‌شده است. دلیل دیگر، به افزایش میزان بدهی سازمان‌ها و ارگان‌ها به بانک‌ها بازمی‌گردد که برای کاهش بدهی خود، سهام شرکت‌ها یا مالکیت برخی از واحدهای اقتصادی را به‌عنوان رد دیون به بانک‌ها واگذار کرده‌اند که این دو مورد، عامل اصلی بنگاه‌داری به شمار آمده و درنتیجه، ضرورت تنقیح قوانین در این حوزه را ایجاب می‌کند.

البته باید یادآور شد که با توجه به سیاق رهبر انقلاب از تعمیم برخی از اصول به سایر بخش‌ها، بنگاه‌داری تنها به بانک‌ها اختصاص ندارد و باید موردتوجه همه ارگان‌ها و بخش‌ها باشد.

بنابراین، تردیدی نیست که بنگاه‌داری برای بانک‌ها، حکم سم خطرناک برای اقتصاد را دارد اما تخلفات بانک‌ها به همین‌جا ختم نمی‌شود، بلکه ابعاد دیگری نیز دارد. تعیین حقوق‌های بالا و اختصاص وام‌های چند صدمیلیونی و چندمیلیاردی با سود صفر، یک یا چهار درصد برای برخی ها از جمله این موارد است که متأسفانه شاهد پرونده‌هایی در مورد حقوق‌های نجومی برای برخی از رؤسای بانک‌ها بوده‌ایم، به‌گونه‌ای که دریافتی آن‌ها، از حقوق رئیس‌جمهور برخی از کشورها نیز بیشتر بوده است !

این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که برخی مجموعه‌ها و دستگاه‌هایی که باید از سرچشمه، مانع گل‌آلود شدن اوضاع مالی – بانکی شوند، در پاره‌ای از موارد، درگیر زد و بند و رانت شده‌اند و برای خود و دیگران، سفارش دریافت وام کرده‌اند. تعدادی از بانک‌ها حتی پا را فراتر گذاشته و با قرار دادن بخشی مخصوص در سامانه‌های رایانه‌ای و تلفنی برای پیگیری مکاتبات بین بعضی از دستگاه‌ها برای دریافت وام، به این شائبه عینیت بخشیده‌اند!! به همین دلیل، لابی‌گری در برخی از بانک‌ها به امری متداول و مرسوم تبدیل‌شده و نظارت‌ها در مبدأ، تقریباً ناچیز و تشریفاتی است.

یکی از راه‌حل‌هایی که برای جلوگیری از فساد به طور کلی و فساد بانکی به صورت اختصاصی متصور است، این است که تمام حقوق، پاداش و مزایای دریافتی توسط مقامات و کارکنان از منابع عمومی و بانک‌ها، شفاف و در دسترس همگان قرار داشته باشد و میزان برداشت به صورت وام و ویژگی‌های آن از جمله نوع تسهیلات، دوره بازگشت، سود بانکی، ضمانت ارائه‌شده، پرداخت مالیات و دیرکردها بدون محدودیت، برای عموم مردم قابل رؤیت باشد. درنتیجه، شاهد کاهش پرونده‌هایی خواهیم بود که یک پای آن، بانک‌ها هستند.

افزون بر این، بانک مرکزی در جلوگیری از متضرر شدن مردم از طریق فعالیت‌های غیرقانونی بانک‌ها و مؤسسات مالی و اعتباری، نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند. برخی مؤسساتی که تحت عناوین فریبنده و بدون تودیع سپرده‌های قانونی نزد بانک مرکزی فعالیت کرده و می‌کنند و در برابر نرخ‌ها و ضوابط این بانک پاسخگو نیستند، بیشترین لطمه را به اعتماد مردم می‌زنند و مشکلاتی را که می‌تواند تا مرز تهدید امنیت ملی پیش رود، ایجاد می‌کنند. لذا بانک مرکزی به‌عنوان دیدبان نظام بانکی، مسئول نظارت و اعمال نظر در خصوص تخلفات بانک‌ها و مؤسسات مالی – اعتباری است که با تعقیب و پایش دائمی می‌تواند نقشی کلیدی در اصلاح نواقص موجود و کاهش مفاسد داشته باشد.

------------------------------------------------------------------------------------------------------

این مطلب به نقل از سایت دکتر قدیری ابیانه www.ghadiri.ir می باشد.

روایتی عجیب از ظلم امریکایی ها
(پس از تلاش های فراوان در راستای انقراض سرخ پوستان)آمریکایی های برده ساز که از سیاه پوست های  ,بردگانی آشنا با الفبای تمدن خود می ساختند سعی داشتند به علت کمبود وقت از همه فرصت ها برای آموزش بردگان بهره ببرند .به همین علت در طول ده تا دوازده هفته ای که کشتی های حامل بردگان ,فاصله آفریقا تا آمریکا را طی می کرد ,آموزش های بسیار فشرده برای برده ها در نظر می گرفتند .آقای باربوت در این رابطه چنین گزارش داده است :((برده ها را در انبار کشتی های ویژه حمل برده جا می دادند.در طبقاتی که ارتفاع هریک فقط پنجاه سانتی متر بود و هر برده در جای خودش که مثل یک تابوت بود زنجیر می شد ,به صورتی که نمی توانستند غلت بزنند یا به پهلو بخوابند و معمولا پاها و گردنشان به کف انبار زنجیر می شد وچون زنجیر ها در روز یک بار بیشتر باز نمی شد ,معمولا در محوطه انبار از ادرار و مدفوع بردگان انباشته می شد .تعفن ناشی از فضولات انسانی آن هم در فضای تاریک و کاملا مرطوب انبار کشتی ها چوبی فضایی خفه کننده ایجاد می کرد و بسیاری از برده ها به همین علت دچار مرگ یا جنون می شدند و حتی بعضی از آنها در ساعات هواخوری روی عرشه کشتی خود را به اقیانوس می انداختند تا از مرگ تدریجی و بازگشت به انبارها راحت شوند .))این که برده ها مجبور می شدند تمام 24 ساعت را درجای خود دراز بکشند و هی بی خودی در جای اولشان وول نخورند و یاد بگیرند فقط 20تا 30دقیقه کلیه امور مثل دستشویی رفتن ,غذا خوردن و هوا خوری را آن هم روی عرشه کشتی انجام بدهند ,باعث می شد تا هم ارزش وقت را بفهمند و هم نظم را یاد بگیرند .در جریان هستید که همین رسیدن پای یک برده به آمریکا کلی استعاداد و لیاقت لازم داشت ,چون بسیاری از سیاهان به این افتخار نائل نمی شدند مثلا از 106برده ای که در سال 1741در کشتی سی فلاور بارگیری شدند ,تنها 60نفر لایق دیدن آمریکا بودند,چون 46نفر به دلیل بی ظرفیتی و عدم تحمل گرسنگی مردند .البته 60نفری هم که زنده ماندند به خاطر خوردن گوشت و کباب زنده ماندند .حالا این گوشت و کباب از جسد دوستانشان تهیه شده بود نمی تواند اهمیت زیادی داشته باشد .یک برده برای آدم شدن باید حرف صاحبش را گوش کند خصوصا آن که صاحبش به فکر رفع گرسنگی او باشد .
 (پس از رسیدن به آمریکا )برده فروش ها برده ها ی جدید را به فروشگاه هاو مراکز تهیه و توزیع برده در نقاط مختلف ایالات متحده منتقل می کردند و به صورت کاملا در معرض فروش می گذاشتند .بالاخره خریداران حق داشتند ببینند برای چه جنسی پول می دهند
-------------------------------------------------------
البته این متن کنایه به کسانی است که مجنون امریکا هستند و همه کارهای شیطان بزرگ تاریخ را توجیه می کنند بگذریم کمی فکر کنیم آیا این احمق ها سردمداران تمدن خواهند بود ؟یا اسلام ما 

سلام 
عید فطر همتون مبارک 
مطلبی که می خواهم راجع بع آن صحبت کنم آنقدر اهمیت دارد که شاید کمتر کسی به آن فکر کند یا در دستور کار دولت ها قرار گیرد و شاید خیلی ها خلاف این مسئله ای که در زیر توضیح می دهم را معتقد باشند اما با توضیحاتی که در زیر می آید امیدوارم اصل مطلب جا بیافتد 
زبان یک موجود زنده و پویا در ساختار تفکر ماست به این معنا که هر زبانی فرهنگ نگرش یک کشور یا یک قوم را نشان می دهد توضیح این مطلب را با یک مثال بیان می کنم کلمه عدالت را در نظر بگیرید این کلمه محتوا و نگرشی را مبتنی بر این مطلب القا می کند که حق این است که هر کسی با توجه به شایستگی ها و لیاقتش از  یک سری از امکانات بهره مند باشد تا به این وسیله تکامل یابد حال شما فکر کنید که این کلمه وجود نداشت در این صورت باید به جای عدالت از برابری یا مساوات استفاده می کردیم که به معنای استفاده همه از امکانات یکسان می باشد که خب در این صورت شما محتوای دیگری را خواهید داشت و با معنای عدالت فاصله دارد 
متاسفانه در این زمان شما از خیلی از زبا شناسان می شنوید که زبان در طول تاریخ ساده و ساده می شود بگزارید مثالی از ساده شدن زبان بزنم در حرکت ساده تر شدن زبان آبی و آبی کمرنگ را هر دو را با یک نگاه آبی می خوانند که واکنش مغز در این دو صورت به شکلی کاملا متفاوت از هم عمل می کند اگر در زبان برای آبی و آبی کمرنگ تمایز قائل شویم مغز در صورتی عمل می کند که انگار با دو رنگ کاملا متفاوت از هم برخورده است اما اگر هر دو را آبی بدانیم مغز انسان برای این دو رنگ به شکلی مشابه رفتار می کند زبان نه تنها در طول تاریخ باید گسترده تر شود بلکه برای ایجاد دامنه وسیعی از افکار کلمات نباید در طول تاریخ حذف شوند و این می تواند به رشد اندیشه انسان بسیار کمک کند 
خواندن دو کتاب فارنهایت 451درجه و 1984 از جرج اورل را در مورد این مطلب پیشنهاد می کنم 

تکنولوژی ارتباطات اکنون کره زمین را به یک دهکده بزرگ تبدیل کرده است .این سخن که اکنون یکی از مشهورات عام افکار عمومی در سراسر جهان است ,تبعاتی دارد که عموم کسانی که سخنانی از این قبیل بر زبان می رانند (جز مصادر نخستین آن)از این تبعات بی خبرند .
انتخاب لفظ دهکده , ونه شهر یا کشور ,خود به خود با نوعی مبالغه در این تعبیر همراه است چرا که در یک دهکده ,همه یکدیگر را می شناسند و از حال و روز هم با خبرند .تصور دهکده واحد جهانی خود به خود یا قبول فرهنگ واحد برای مردم سراسر کره زمین ملازم است و هر فرهنگ ,آن چنان که در علم ارتباطات می گویند ,نسبت به جهان آفرینش دارای نگرش و تبیین خاصی است و لذا تعبیر دهکده جهانی لامحاله بدین معناست که ساکنین این دهکده واحد ,شریعت واحدی را نیز پذیرفته اند .
تعبیراتی چون امپراطوری ارتباطات و یا دهکده جهانی اگر چه ممکن است مبالغه آمیز به نظر آیند ,اما اشاره به حقیقتی دارند که غفلت از آن می تواند از مبالغه ای که در این تعابیر وجود دارد ,بسیار خطرناک تر باشد .من هم می پذیرم که تعبیر دهکده جهانی در عین آنکه اشاره به جهانی بودن ارتباطات دارد ,مخاطبان خویش را نیز دچار این ناامیدی می سازد که هیچ چیز از چشم کدخدا پنهان نمی ماند حال آنکه کدخدا آن قدر ها هم که وانمود می کند ,هشیار و مسلط بر اوضاع نیست و اصولا کدخدا یا آن ابوالهولی که بر این دهکده جهانی حکم می راند ,پیش از آنکه قدرت نمایی کند ,درباره قدرت خویش سخن پراکنی می کند و مردمان را می ترساند .
اما در عین حال غفلت از این معنا که کره زمین با تکنولوژی ارتباطات به یک مجموعه ی به هم پیوسته تبدیل گشته ,خطرناک تر است از آنکه هول کدخدا در دلمان رخنه کند .دشمن را نباید دست کم گرفت علی الخصوص این ابوالهول را که خود شیطان اکبر  است.ابوالهول تعبیر بسیار خوبی است برای این که شیطانی که تحقق تاریخی یافته و حاکمیت خویش را بر ترس و وحشت مردمان از قدرت خویش بنا کرده است.اما در اینکه فضایی به هم پیوسته از ارتباطات با یک هویت واحد وجود دارد که انسان های سراسر کره ی زمین را اسیر نظام ارزشی واحدی ساخته است ,تردیدی وجود ندارد .
نمونه اش همین تعابیری است که عموم ما پذیرفته ایم ((جهان سوم))
کشورهای پیشرفته و در مقابل آن کشورهای عقب مانده و یا عقب نگه داشته شده ,توسعه یافتگی و یا توسعه نیافتگی ,تعابیری از این قبیل بسیارند.
ما با پذیرش خود به عنوان کشور عقب مانده و پذیرش غرب به عنوان پیشرفته ,چه چیزی را پذیرفته ایم ؟نتیجه طبیعی پذیرش این تعابیر آن است که هم خود را یک سره در این جهت قرار دهیم که این عقب ماندگی را جبران کنیم .اینکه ما موفق شویم یا نشویم ,
تغییری در اصل مطلب نخواهد داد و اصل مطلب این است که مگر پیش و پس کجاست که آنها پیش رفته باشند و ما پس مانده ؟
پیش آنجاست که غربی ها رسیده اند :صد سال سیاه می خواهم که به آنجا نرسیم و اگر پس اینجاست که ما اکنون قرار داریم ,چه بهتر که همین جا بمانیم .پذیرش همین یک معنا در سراسر کره ی زمین کافی است برای آنکه هیچ انقلابی ایجاد نشود چرا که اگر غایت انقلاب در نهات همان است که غربی ها به آن دست یافته اند ,دیگر چه انقلابی ؟
پس می بینید که آن تعبیر دهکده جهانی چندان هم بی معنا نیست .ما باید اطراف تمامی تعابیری که در زبانمان وارد شده است ,تامل کنیم و نباید که این تعبیر دهکده جهانی را نیز بپذیریم .کدخدای این دهکده که همان ابوالهول یا شیطان اکبر است ,ما را به همزیستی مسالمت آمیز می خواند تا خود بر اریکه قدرت بماند .او جرات چون و چرا کردن درباره ی ارزش های مقبول و مشهور این دهکده جهانی را نیز از ما می گیرد ,تا ما هرگز به ضرورت انقلاب نرسیم و اگر هم انقلاب کردیم عبا اختیار توسعه یافتگی به مثابه ی غایت الغایات انقلاب ,ناچار بار دیگر کشکول گدایی پیش کدخدا دراز کنیم ,تا به ما تکنولوژی لازم برای استحصال این آرزو را عطا کند .
تحولاتی که این روزها در کره ی زمین روی می دهد ,نوید عصر دیگری را می دهد که د رآن ابوالهول از اریکه قدرت به زیر خواهد افتاد و غرب از هم فرو خواهد پاشید و تمدنی دیگر ,نه از شرق و نه از غرب ,که از خاورمیانه برخواهد خاست .همین که دهکده جهانی آقای مک لوهان انکار شود و وضع موجود در خطر افتد , به منفعت همه انقلابیونی است که عصر دیگری را انتظار می کشند 
-------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت 
کتاب آوینی پاسخ می دهدپرسش پنجم 

مقاله ای که در پیش روی شماست و برای اولین بار در سایت ها و رسانه های کشورمان منتشر می شود ترجمۀ چندین مقاله و کتاب معتبر اروپایی و آمریکایی است که بسیاری از مراجع (رفرنسهای) این مقالات فقط در مراکز علمی و دانشگاهی جهان منتشر شده و در دسترس عموم مردم نمی باشد. ما از هر گونه دخل و تصرف علمی در محتوای این مقالات پرهیز کرده و فقط آن را ترجمه و ویرایش ادبی نموده ایم: تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل که عاقل را اشارتی کافی است.

مضرات شکر سفید (  C12 H22 O11 ساکارُز):

در سال ۱۶۶۲ میلادی مصرف شکر در انگلیس که قبلاً خیلی کم بود به ۸ میلیون کیلو در سال رسید و در سال ۱۶۶۵ میلادی در لندن بیماری به نام

طاعون شکر شیوع پیدا کرد که در ماه سپتامبر آن سال بیش از ۳۰ هزار مریض و تمام این مریض ها را در جائی بسته که نتوانند خارج شوند نگهداری میکردند و مارکهای صلیبی به آنها چسبانده بودند و بقیه مردم فرار را بر قرار ترجیح داده به روستاها رفته و تمام کارها در شهر لندن خوابید. در حالیکه ان دولتی (ارتشی) داروهای پوچ و بیهوده را به مردم میفروختند و پزشکها هم با جوش شیرین و کارد جراحی استفاده و غددهای بیرونی را سوزانده و می بریدند و حتی خود بعضی از پزشکان هم چون بیماری واگیر داشت خودشان هم مریض و عمل جراحی آنها به هیچ درد نمی خورد جز اینکه بدتر می شدند تا اینکه بعد از یکسال واگیر از بین رفت و کسانی که در روستاها بودند از این شکر استفاده نمی کردند و حتی بعضی ها نام این واگیر را طاعون شهر شکر نامیده بودند. ولی طبق قانون کسانی که بر علیه فروش و اقتصاد شکر حرف میزدند دستگیری میکردند.

تا اینکه پزشک معروفی بنام Thomas Willis فیزیولوژیست و آناتومیست که در دربار پادشاه آن زمان کار میکرد شروع به تحقیق در لندن، تا اینکه کشف کرد که بیشتر پولداران که از این شکر استفاده می کردند ادرارها بوی همان شکر را می داد. شرکت داروئی به نام Pharmaceutic Rational مقالاتی در سال ۱۶۷۴ میلادی به زبان لاتین منتشر کرد که این بیماری به نام دیابتDiabetes Mellitus  (به لغت لاتین ترجمه آن می شود (شیرینه مثل عسل) که MEL در لاتین یعنی عسل و Itis = Infiammetion یعنی تاول چرک کرده- باد کرده که بعد از طاعون این مریضی خیلی زیاد بود که بعضی ها به نام Polyurina saccharites یعنی تاول از شکر – چرک کرده از شکر این پزشک هیچ اعتراضی           نمی توانست به خاندان King charles چار دوّم بکند منافع که از شکر در می آمد برای این خاندان و اطرافین بود و اگر حرفی میزد که این شکر بیماری زا است با زندگی خود بازی کرده شاید هم گردنش را   می زدند. به همین خاطر راجع شکر نمی توانستند حرفی بزنند و اینطور گفتند که کار زنبورها می باشد. نام بیماری را عوض کردند و گفتند تاول عسلی» و این پزشک جای خود را محفوظ و از شهرتی در خاندان کارلوس دوم برخورد بود.

این پزشک رابطۀ مصرف شکر و ویتامین C را حدس زد. یک قرن پیش کشف کرده بودند در تصفیه نی شکر و چغندر تمام ویتامین ها حتی ویتامین C از بین می رود خیلی از پزشکان در قرن ۱۷ و ۱۸ تحقیقات زیادی کردند تا به این نتیجه رسیدند که خیلی از بیماری ها، سرطان (غده ها) و سل ناشی از شکر است. در مصر قدیم که بیش از ۳۰۰۰ سال می گذرد از عسل و خرما استفاده می کردند و شیرینی های زیادی درست می کردند ولی هیچ کس با این بیماری ها روبرو نبود و در کتاب های سقراط هیچ اشاره ای به این نوع بیماری ها نشده است و همانطور که آمار نشان می دهد از قرن ۱۹ میلادی به بعد این بیماری ها مثل دیابت و غیره خیلی زیاد شده است.

قبل از جنگ جهانی دوم در دانمارک که بالاترین مصرف شکر را داشت در سال ۱۹۷۰ هر ۵ نفر یک نفر سرطانی و در سوئد از سال ۱۸۸۰ تا ۱۹۲۹ هر سوئدی که قبلاً ۵ کیلو شکر مصرف میکرد به ۵۱ کیلو رسید و هر ۶ نفر یک نفر مریضی سرطان (غده) داشت و همینطور در کشورهای اسکاندیناوی.

در تمام آزمایشات نشان داده شده است که درصد شکر در ادرار از ۵ تا ۱۰ درصد بوده که مرگ آور بود.

در سال ۱۹۲۳ پزشک کانادایی به نام Frederck Banting  به این نتیجه رسید که این دیابت بستگی به پانکراس دارد و جایزه نوبل را دریافت کرد به خاطر کشف انسولین یک پانکراس سالم با تولید هورمون انسولین می توان قند خون را کنترل کرد.

در زمان جنگ جهانی دوّم هلند که ۲ سال اشغال نازیها بود شکر و قهوه بطور کلی حذف شد و آمارها نشان داده که سرطان کمتر شده است شکر عامل افسردگی است و روی سلولهای مغزی اثر بدی می گذارد.

در انگلیس در سال ۱۹۱۱ می گفتند دیابت عسلی در صورتی که عامل شکر بوده نه عسل، و در بعضی از موارد هم می گفتند که این مریضی ارثی می باشد یعنی ژنتیکی و دیگر اینکه در شهر و زندگی های مدرن خیلی زیاد است، در شهرستانها و روستاها خیلی کم است و حتی در یهودان هم خیلی زیاد بوده است. یا کشف انسولین که از پانکراس حیوانات خصوصاً خوک و سگ می‌گرفتند و به مریضها میزدند تا دیرتر بمیرند ولی با طولانی شدن عمرشان دست و پاها زخمی و قطع می شد و به اینها مریضهای جهنمی می گفتند و تنها راه فرار از این مریضی نخوردن شکر بود ولی کسی جرأت نمی کرد که بگوید شکر نخور و این شکر سمی را به عنوان دارو که انرژی زا می باشد در سال ۱۸۷۰ میلادی به ژاپن و کشورهای عربی و ایران وارد کردند.

تا اینکه در ژاپن دیابت شیوع پیدا کرد و متوجه نشدند که شکر علت آن می باشد تا اینکه یک ژاپنی که داری ۴ فرزند بود ۳ تا از فرزندان مردند و نمی خواست که چهارمی هم بمیرد شروع به مطالعه طب سنتی یا قدیم شرقی را شروع و هزاران مریض را با غذاهای سنتی نجات داد که طب مدرن معالجه ای برای سل و دیابت و غیره نداشت و می گفتند معالجه ای وجود ندارد و نام این پزشک ژاپنی به نام Ishizuka  که مطالعات زیادی در دانشگاه سربن پاریس دربارۀ انسولین و بیوشیمی و آزمایشگاهی راجع سدیم و پتاس هم مطالعات زیادی که با خوردن نمک های تصفیه شده راندوم سدیم و پتاس را بهم می ریزد و بعد از مرگ او ژاپنی دیگری بنامSakurazawa مطالعات و تحقیقات او را ادامه و خیلی کتابها را باید به چاپ می رساند. شکر و دیابت که باعث آن پزشکان غربی بودند که راجع مصرف شکر و این مریضی ها هیچ اشاره ای نکردند به خاطر منافع و اگر هم میدانستند جرأت حرف زدن نداشتند و همۀ حرف آنها راجع عسل و زنبور بود که این مریضی ها را می آورد. و این بیماری دیابت را یک پزشک ژاپنی با برنج خالص (تصفیه نشده)- لوبیا- ژاپنی Azuka کدو حلوائی و سویا معالجه کرد که کشورهائی مثل بلژیک و فرانسه که این حبوبات را           نمی شناختند شروع به کشت کردند.

و به این طریق پدر پزشکان مدرن که خود را ابوعلی سینای آن زمان میدانستند شروع به محکوم کردن پزشک ژاپنی Sakurazawa کردند که یک شارلاتان و حقه بازی بیش نیست و این شخص مدرک پزشکی هم ندارد و فقط طب سوزنی را اجرا می کند او در سال ۱۹۶۰ میلادی که برای صنایع شکر و شرکتهای داروئی یک مانع بزرگی بود می نویسد که هیچ پزشک در غرب نمی تواند دیابت را معالجه کند همانطور که در ۳۰ سال اخیر که انسولین استفاده می کردند مصرف می کنند و این بیمارها محکوم به این هستند که با عصا راه بروند و میلیونها دیابتی پول کلانی برای دارو بپردازند. در آمریکا و در همه جای دنیا هر روز شمارش دیابتی ها بیشتر می شود و از زمانی که انسولین که از خوکچه ها گرفته می شود را می زنند جیب شرکتهای داروئی را پر کرده و تا آخر عمر باید دارو استفاده کنند: این پزشک ژاپنی از شرکتهای تغذیه خواهش کرد که روی غذاهای خودشان اتیکت بزنند که اینها کربوایدرات می باشد و تصفیه شده است مثل سیب زمینی، نان سفید، برنج سفید، شکر و غیره که غربیها از آن استفاده می کنند و برای دیابتی ها خوب نیست. در حال حاضر تمام انسولین ها از خوکچه ها گرفته شده و برای مصرف بیماران دیابتی استفاده      می شود.

هم چنین خود پزشکان آمریکائی و خانواده آنان از این بیماری زجر میبردند و نمی توانستند حتی خودشان را معالجه کنند.

اتفاقات خیلی زیادی بین محققین و دولت رخ داد حتی به خاطر شکری که در کوکاکولا زده می شد با انتقادات زیاد و شکایات زیادی در دادگاهها بر علیه شکر و کوکاکولا. ولی تمام اختیارات به FDA آمریکا داده شد که بطور کلی تمام اختیارات در دست FDA باشد و تولیدکنندگان هر چیزی که می خواستند تولید با مواد شیمیایی تولید کنند و همین طور ساکارین Saccharin را در سال ۱۹۷۰ در لیست FDA قرار دادند.

درآمدهای کلان فروش مواد غذایی بدون شکر (رژیم لاغری) و این Business در سال ۱۹۷۵ میلادی بالای یک میلیارد دلار بوده که نتیجه ای جز بیماری برای مردم نداشت و سرطان زا بود که به جای شکر اسپارتام استفاده کردند و حتی در سال ۱۹۶۱ در Ohio آمریکا یک محصول نوین شکر با مخلوط کردن ویتامینها و مینرالهای شیمیایی با شکر تصفیه شده تولید و تبلیغ  که فقط درصد دیابتی را در این ایالت بالا برد.

در تمام نوشابه ها و شکرهای رژیمی محققین در تمام آزمایشگاه ها آزمایشات لازم را انجام دادند نشان داده شده است که شکر صنعتی سرطان زا می باشد ولی FDA و صنایع به خاطر منافع و پولهای کلان حتی اشاره ای به مضر بودن آن نکرده است بلکه سکوت را ترجیح داده اند.

این شکر (ساکارز) تمام مواد خوب را از بدن سلب و نمی گذارد که به بدن برسد لثه دندان را سیاه می کند و به – سیستم غددی- پانکراس، کبد، تیروئید استرس شدیدی وارد می سازد. مخمرات را در بدن زیاد    می کند ویتامین C بدن را کم می کند، در معده ایجاد گاز می کند به خاطر اینکه ویتامین B را از بین برده و باعث کمبود B1 و B5 می شود.

باکتری ها را در رودۀ بزرگ زیاد می کند به خاطر تخمیر شدن شکر در رودۀ بزرگ. اثر سوئ زیادی روی سلولهای مغزی اثر می گذارد.

این شکر سمی در قهوه، چای، نوشابه های گازدار به خصوص کوکاکولا، شیرینیهای صنعتی، آدامسها، سیگار، تنباکو، تمام قرصهای ویتامینه موادهای کارخانه ای، تمام داروها از آسپرین گرفته تا واکسن ها استفاده    می شود.

یک پزشک فرانسوی Paulin ا (۱۹۴۷-۱۸۷۵) با تحقیقات زیادی تشخیص این را داد که این شکر کارخانه ای یک مادۀ غذائی آدم کش می باشد.

پزشک دیگری به نام Benjamin در بیمارستان Ashvill در ایالت کارولین با تحقیقات زیادی متوجه شد که شکر خون را اسیدی می کند  مواد معدنی استخوانها را از بین برده و پوک می کند.

شکر خیلی از آنزیم ها و ویتامین های ضروری را در بدن از بین می برد.

در فوائد تولید شکر: ریشه چغندر یا چغندر و نی شکر با آب پخته می شود Cao2اکسید کلسیم به آن اضافه و با درجۀ حرارت زیاد ۳۸۰ درجه می جوشد. در این حالت آلبومینها- مینرالها و ویتامین ها از بین می روند. در ادامه با تغییرات آلکالبین و حرارت زیاد و با اضافه کردن اسیدکربنیک- بی اکسید سولفوریک و کربنات کلسیم ترکیب می شود و برای تصفیه احتیاج به اسیدکربنیک، اسیدسولفوریک و موارد شیمیائی دیگر دارد. (این هم از شکر سفید و تصفیه شده).

پی نوشت

برگرفته از سایت دکتر روازاده


غرب زدگی

Related image

امام خمینی در جمله ای معروف می فرماید:از دست رژیم شاه خلاص شدیم اما بزودیاز شر تربیت یافتگان شرق و غرب رهایی پیدا نمی کنیم

در دوران خفقان ظلم استکبار و استعمار جهانی آن جا که دیگر امیدی نبود شکوفهامیدی از جنس اسلام در ایران رویید یک انفجاربزرگی از  نور . از آن زمان ایران الگویی شد برای جهانیانالگوی استقلال ،آزادی و جمهوری اسلامی .حالا مظلومین جهان می دانستند چه کار کنند آنها میبایست به ریسمان الهی چنگ می زدند و با وحدت دینی در این تاریکی چراغ ها روشن میکردند این شد یک راه حل  

اما تاریخ از انحایی تلخ شد که ایران مستقل و با سابقه چندین دهه جمهوریاسلامی ناگاه ارزش های خودش را فراموش کرد ارزش هایی که برایش جان داد برایش خونداد .چه شد که یکباره معیارهای ما منسوخ شد و با چشم غربی ها دنیا را نگریستیم.چرا غرب ؟

این مسئله ،اشکال تازه ای نیست و در تاریخ حاثه ای تکراری به شمار می رود مثلاآنطور که محمد حسین کیانی در مقدمه کتاب((بررسی جنبش اکنکار ))آورده :سرانجاماز قرن چهاردهم میلادی زمینه های یک تحول عظیم همگانی فراهم شد . در آن هنگاماختلافاتی بین فرمانروایان و اربابان کلیسا بروز کرد و در میان رجال مذهبی مسیحیتاختلافاتی درگرفت که به پیدایش پروتستانیزم انجامید .کلیسا به واسطه تعاریف نادرستاز خدا ،قوانین مسیحیت و بیان اینکه ملت می بایست خداپرستی و معنویت را انتخاب کندو یا به سراغ لذت های دنیوی برود و همچنین اظهار اینکه دین ومسائل دینی مغایر باتفکرات علمی ،منطقی و عقلانیت است ،با گذشت زمان باعث شد که گرایش به مسائل مادی وصرف نظر کردن از مسائل ماورای طبیعت اوج گیرد،و زمزمه ناسازگاری فلسفه با عقایدمسیحیت ،و به عبارت دیگر ناسازگاری عقل و دین آغاز گردد.دستگاه پاپ مدت ها دربرابر این امواج مقاومت کرد و دانشمندان را به بهانه مخالف با عقاید دینی بهمحاکمه کشید و بسیاری از ایشان را در آتش تعصب کور و خودخواهی اربابان سوزانید ولیسرانجام این کلیسا و دستگاه پاپ بود که با سرافکندگی مجبور به عقب نشینی شد.بدینسان فصل نوینی در تاریخ فرهنگ و فلسفه اروپا آغاز شد .اما این جنبش دچار افت بزرگیگردید که در پس هر انقلاب فرهنگی در کمین است :یعنی افراط گرایی در برابر شرایطتفریطی پیشین و یا تفریط گرایی در برابر شرایط افراطی پیشین  .

با توجه به مثال فوق آیا انقلاب ما افراطی بود؟

قبل از پاسخ باید بگویم که هدف ما از مطرح کردن این موضوع اعتقاد به جبر تاریخنیست بلکه منظور این است که اگر اتفاقی افتاده پس علتی داشته و این علت با توجه بهمثال این مشکل را بوجود آورده است . برای اینکه مطلب جا بیافتد یک مثال بزنم :مثلااگر کسی آب نخورد یقینا از تشنگی  خواهدمرد و منظور ما دقیقا همین است چون تشنگی پدید آمده پس علتش نخوردن آب است

اما سوالی که پیش آمد این بودآیا در انقلاب ما افراط گرایی وجود داشت که الانشاهد این تفریط گرایی هستیم ؟در جواب باید گفت در روح و باطن انقلاب این افراطگرایی وجود نداشت اما در جریان مردمی اش وجود داشت زیرا که قبل از انقلاب شاهدجریان تفریط گرایی که شاه بوجود آورده بود ،بودیم .چرا که همین الان از دهانبرخیاز  مردم عادی می شنویم که بسیج ونهادهایی مثل آن را تندرو می دانند اگر بخواهم از دیده ها مثال بزنم  در ماه رمضان که مجموعه از لاک جیغ تا خدا پخشمی شد خیلی جالب بود که برخی افرادی که قبلا با حجاب نبودند به این دلیل بهمذهبیون نزدیک نمی شدند که فکر می کردند آنها اصطلاحا خشک مذهب هستند و بعد ها کهطی ماجرایی این ها کنار هم قرار گرفتند فهمیدند که چقدر نسبت به بچه مذهبی هااشتباه می کردند 

نکته ای که لازم می دانم بگویم این است که چرا جریان افرط ،در آینده به تفریطمی گراید و جریان تفریط، آینده ای افراط گرایانه را خواهد پیمود؟پاسخ این است درحالت اول محدودیت های بی جایی پیش می آید که موجب دل زدگی فرهنگی و بنابراین افرادرو به بی قیدی می گرایند و در حالت دوم آزادی بیش از حدی بوجود می آید که سبب زیادشدن فساد خواهد شد و اشخاص رو به حالت افراطی می گرایند  .مشکلی که در جریان مردمی انقلاب پیش آمد اینبود که انقلاب بدرستی به مردم معرفی نشد یا اینکه مردم انقلاب را به درستی درکنکردند .اما جالب اینجاست که دشمن زودتر از ما پیام انقلاب را دریافت و سعی کردپیام نادرستی از انقلاب را بر جهان و حتی بر خودمان مخابره کند در واقع خواست مارا زودتر به حالت تفریط گرایی و بعد نابودی آرمان هایمان برساند .

اما چطور دشمن توانست این پیام نادرستی از انقلاب ما را مخابره کند؟

جرج بوش آن زمان که اسلام از دین سوم جهان به دین دوم جهان ترفیع یافت ،گفت:منبا سه چیز جلوی رشد اسلام را می گیرم اول ماهواره دوم اینترنت و سوم بازی هایرایانه ای (منظور قدرت رسانه است).در مورد اینترنت و فضای مجازی به واقعیتی بایداشاره کرد ممکن است بگویید اینترنت را ما هم می توانیم بر علیه آنها استفاده کنیمو شاید اینگونه بتوان گفت اینترنت ابزار مشترک است .بله این حرف بسیار درست ومنطقی است اما نکته اینجاست در اینترنت و فضای مجازی اجازه رشد به فساد هم دادهشده و این همان معنی جامعه سکولار اما در حالتی مجازی را خواهد داشت که برایمبارزه باید سطح سواد رسانه ای مردم به شدت رشد پیدا کند چرا که الان با وجود نرمافزار های مختلف، فیلترینگ و پاسخ گو نخواهند بود . در ماهواره نیز همین حالتاست به فساد اجازه رشد داده شده جالب است بدانید که در توافقات ایران و پنج به اضافهیک نیز به این مسئله اشاره شده که سرعت اینترنت در روستاها افزایش پیدا کند !!!کهامام ای نیز در صورتی که نهاد های مربوطه به فضای مجازی کار خودشان را درستانجام دهند تا فضای مجازی از کنترل خارج نشود مخالفتی نکردند

جلال آل احمد در کتاب معروف غرب زدگی خود از تکنولوژی به این شکل  به عنوان سوغات غرب نام می برد و نیل پستمن نیزدر کتاب تکنولوژی و چالش های فرارو تکنولوژی را دچار آسیب هایی می داند پس بد نیست نیم نگاهی به تکنولوژی وفرهنگی که همراه خود می آورد بیاندازیم

این که تکنولوژی در فرهنگ موثر است را نمی توان انکار کرد مثلا حال که ابزاریبه نام اینترنت آمده اگر درست استفاده شود به دلیل دسترسی آسان به منابع، عصرآگاهی بوجود می آید و عصر آگاهی فرهنگ ساز است پس سبک زندگی مردم تغییر می کندیا  نیل پستمن یکی از ایراداتی را که برتکنولوژی وارد می کند این است که تکنولوژی مهارت زدایی می کند به این معنا که قبلاکسی که زمین را بیل می زد و بذر می کاشت ،او را می توان کشاورز نامید اما کسی کهبر تراکتور نشسته تنها راننده تراکتور است و شغل کشاورز بر او اطلاق نمی شود چراکه او ممکن است مهارت کشاورزی را نداشته باشد پس تراکتور فرهنگ کشاورزی را تغییرداد . اما اگر از این نوع تکنولوژی با وجود ایراداتش بگذریم برای رفاه ماست مشکلاز جایی شروع می شود که تکنولوژی در راستای هوا و هوس قرار بگیرد مثل همانابزارهایی که جرج بوش به آن اشاره کرد

حال که برخی از ابزارهای دشمن معرفی شد باید بفهمیم از طریق این ابزار چهفاکتورهایی هدف قرار گرفته می شوند ؟

دکتر شریعتی در نوار معروف الیناسیون 3 فاکتور اصلی را ذکر می کند که عبارتاند از :مذهب و تاریخ و فرهنگ که مهمترین آنها مذهب ذکر می کند چرا که مذهب رویفرهنگ نیز اثر گذار است و مهمترین عاملی است که در برابر  نفوذ بیگانه ایستادگی می کند همین مذهب است  .اما این 3 فاکتور عاملی است که شخصیت افراد آنجامعه را می سازد پس بسیار مورد توجه دشمن قرار گرفت که با تخریب این 3اصل بهتخریب یک جامعه از لحاظ فکری  کمک کند وحال که جامعه ای شکست و خرد شد فرهنگ جدید از سوی آنها ارائه داده می شود تابتوانند به اهداف استعماری خود در آن جامعه برسند

در نهایت سوالی که پیش می آید این است چرا آنها دیگران را دچار تحول فرهنگی میکنند به عبارت دیگر چه چیزی از کشورهای مستعمره می خواهند ؟و چرا سبک زندگی آنهارا مانند سبک زندگی خود می کنند ؟

پاسخ این سوال نیز در همین نوار دکتر شریعتی داده شده

اما بگذارید برای اینکه مثلا کمی روشن تر شود مثالی ماموس تر از ایشان بزنم.فرض کنید که  در ایران چندین کارخانهچادرِ حجاب وجود دارد این کارخانه ها برای رقابت با همدیگر که بازار را در دستبگیرند تکنولوژی را افزایش می دهند که از کارگر کمتری استفاده کنند و در نهایتچادری با کیفیت بیشتر و قیمت کمتر ارائه می دهند . از طرفی آنها توجه نمی کنند کهتولیدشان بیش از حد نیاز جامعه شده و جامعه ایران چادرهای آنها را نمی خرد هر چندکه کیفیت خوب و قیمت کمتر داشته باشد .حال اگر این کارخانه ها چادرهای خود را بهفروش نرسانند ورشکست خواهند شد .یکی از راهکار ها استفاده از بازار جدید است

یعنی این که یکی از راه حل ها این است که چادرهای خود را به کشورهای دیگر صادرکنند اما کشورهای نامسلمان که از چادر استفاده نمی کنند ؟ پس باید آنها را مسلمانکرد تا چادر از لوازم لازمه زندگی شان شود آنوقت است که آنها می توانند چادرهایخود را به فروش برسانند .  البته این یکمثال بود وگرنه ایران بزرگتر از این حرف هاست که خود را فدای اهداف دنیوی کند درجمهوری اسلامی هدف کرامت های انسانی است

نکته بعد که باید گفته شود این است که آنها برای بازار خود نیاز به مواد اولیهدارند . و اگر کشوری را مستعمره خود کنند که مواد اولیه آنها را بتواند تامین کنددر واقع بقای خود را تثبیت کرده اند

وقتی که کشورهای دیگر از کالای آنها استفاده می کنند و خوشحالند که شبیه آنها شده اند آنها می خندند و به اینفکر می کنند که یک مصرف کننده به مصرف کننده های من اضافه شد

اما حال که ایران جلوی استعمار ایستاد و این راهکارهای ایران به جهان انتشاریافت ستون های بقای استعمارگران نیز لرزید آنها باید کاری می کردند .نابودی تفکراسلامی را آغاز کردند اما این که چقدر موفق می شوند را ما تعیین می کنیم .

آیا می توانیم مردم را به بصیرت برسانیم؟ یا اینکه تسلیم خواهیم شد ؟  

محمدعلی حبیبیان

24/5/1396



آیا می دانید ۱۶ اکتبر روز جهانی ضد مک دونالد نامیده می شود؟ آیا می دانید در آمریکا سالانه بیش از ۳۰۰ هزار نفر در اثر مصرف غذاهای فست فود از دنیا می روند؟ آیا می دانید شخصیت دلقک مک دونالد بیش از ۹۰ درصد کودکان زیر ۹ سال را جذب رستوران های این شرکت می کند؟ آیا با چگونگی تهیه غذاهای مک دونالد آشنا هستید؟ برای یافتن این سوالات با گزارش ویژه ذیل همراه شوید…

شرکت مک دونالد دارای بزرگترین فروشگاه‌های زنجیره‌ای فست فود در سراسر دنیا است. این شرکت با فعالیت در ۱۱۹ کشور روزانه دارای ۶۸ میلیون مشتری است. تاریخ آغاز به کار این شرکت به ۱۹۴۰ باز می‌گردد، وقتی که برادران ریچارد و موریس مک دونالد در کالیفرنیا اولین رستوران خود را راه‌اندازی کردند.

تصمیم آنها به استفاده از سیستم خدمات رسانی سریع” در سال ۱۹۴۸ پایه و اساس شکل‌گیری رستوران‌های فست فود در آینده را رقم زد. البته این سیستم دو دهه پیش از این توسط رستوران زنجیره‌ای وایت کسل (white castle) مورد استفاده قرار می‌گرفت اما عرضه غذا در زمانی کوتاه با مک‌دونالد شناخته شد.

دفتر مرکزی این شرکت در ایالت ایلینویس ایالات متحده واقع شده است. بر اساس آمار موسسه اینتر‌برند در سال ۲۰۱۱ مک‌دونالد با ارزش سهامی معادل ۳۵,۵۹۳ میلیون دلار و ۶% رشد نسبت به سال ۲۰۱۰ به عنوان ششمین برند تجاری برتر در دنیا شناخته شد.

macdonald 1

مک‌دونالد، بزرگترین رستوران زنجیره‌ای فست‌فود در جهان

در سال ۱۹۶۱ مک‌دونالد برای اولین بار نام و لوگوی تجاری خود که به شکل قوس‌های طلایی ((Golden Arches بود و به نوعی سمبل حرف ام به شمار می‌رفت را ثبت کرد. به عقیده کارشناسان شکل خاص و ترکیب رنگ زرد و قرمز استفاده شده در لوگوی مک‌دونالد خود یکی از دلایل جذب کودکان به سمت این رستوران است.

برادران مک‌دونالد اولین شعبه رستوران‌های زنجیره‌ای خود را با کمک ری کراک (Ray Kroc) در اوریل ۱۹۵۵ در ایالت ایلینویس امریکا افتتاح کردند و این آغازی بود برای گسترش رستوران‌های زنجیره‌ای مک‌دونالد در سراسر دنیا. البته کراک و برادران مک‌دونالد برای توسعه فعالیت تجاری خود همواره با یکدیگر مشکل داشتند، اما از نقش کراک در موفقیت این نام تجاری در دنیا نمی‌توان به سادگی گذشت.

macdonald 2

لوگوی مک‌دونالد که به قوس‌های طلایی معروف است و سمبل حرف ام در زبان انگلیسی است

مک‌دونالد دارای بیش از ۳۱ هزار شعبه و یک و نیم میلیون کارمند در سراسر دنیاست. این شرکت که به عنوان نماد کاپیتالیسم آمریکایی در جهان شناخته می‌شود با صرف هزینه های سنگین تبلیغاتی در صدد حفظ موقعیت خود به عنوان رتبه اول در حوزه مواد غذایی است.

تمرکز و موفقیت این شرکت در امر تبلیغات را از آنجا می‌توان درک کرد که بر اساس تحقیقی در سال ۲۰۰۴ عکس دلقک رونالد مک‌دونالد در میان کودکان شناخته شده‌تر از تصویر مسیح یا جورج بوش بود.

البته این شرکت دارای برند‌های دیگری مانند Piles café   نیز است. این شرکت با توجه به تعداد زیاد مشتریان خود، برای کسب سود بیشتر و با تقلید از استار‌باکس (Starbucks) به معرفی کافی‌شاپ مک‌کافی (McCafe) پرداخت.

اولین شعبه مک‌کافی در ۱۹۹۳ در ملبورن استرالیا افتتاح شد. با گذشت زمان بسیاری از رستوران‌های مک‌دونالد با تقلید از شعبه ملبورن به افتتاح کافی‌شاپ مک‌کافی در درون رستوران کردند و برخی از آنها با ۶۰% فروش بیشتر نیز مواجه شدند. در حال حاضر بیش از ۶۰۰ شعبه مک‌کافی در سراسر دنیا مشغول فعالیت می‌باشند.


این شرکت برای افزایش مشتریان خود به ایده‌های بسیاری مانند ایجاد فضای بازی برای کودکان در کنار رستوران و یا تغییر دکوراسیون دست زد. مک‌دونالد از مدل تجاری جالبی استفاده می‌کند. این شرکت با خرید و افتتاح رستوران‌های خود در نقاط مهم شهرها به نوعی در حوزه املاک نیز فعال می‌باشد. البته این ت با توجه به متفاوت بودن شرایط در کشورهای مختلف تغییر می‌کند.

با وجود اینکه مک‌دونالد به عنوان یکی از شرکتهای بزرگ و به ظاهر موفق دنیا شناخته می‌شود اما تعداد افرادی که نسبت به نوع فعالیتها و محصولات این شرکت انتقاد دارند کم نیست. توسعه شرکتها و محصولاتشان در سطح جهانی اگرچه سود زیادی را برای صاحبان این نوع شرکها همراه دارد اما از طرف دیگر داشتن مشتریان و مخطبان بیشتر مسلما انتظارات زیادی را نیز به همراه دارد، مساله‌ای که عمدتا تحت تاثیر سود مالی قرار گرفته و زیاد به آن توجه نمی‌شود و همین موضوع باعث بوجود آمدن و گاها تشدید انتقادات از این شرکتها می‌شود. شرکت مک‌دونالد نیز از این قاعده مستثنی نیست.

روز جهانی ضد مک دونالد

پس از توسعه مک‌دونالد در سطح جهانی، رفته رفته برخی مسائل و مشکلات اخلاقی شهرت این شرکت را تحت تاثیر قرار داد و رفته رفته به تعداد معترضان ضد مک‌دونالد افزود. معترضین حتی روز ۱۶ اکتبر را روز ضد مک‌دونالد” نامگذاری کردند. این اعتراضات آنجا خود را نشان داد که در شورشهای ضد سرمایه‌داری در انگلیس، رستورانهای مک‌دونالد اولین جایی بود که مورد حمله قرار گرفت. البته بیشترین آسیبی که به شهرت مک‌دونالد وارد شد در خصوص دادگاه مک‌لیبل (McLibel) بود. در این پرونده شرکت مک‌دونالد از فعالانی که به توزیع دست‌نوشته‌هایی با موضوع مشکل مک‌دونالد چیست” کرده بودند شکایت کرد و انتظار داشت که دادگاه به سرعت حکمی سنگین برای متهمان صادر کند. در عوض این پرونده نزدیک به دو سال و نیم در جریان بود و به یکی از طولانی‌ترین پرونده‌های تاریخ قضایی انگلیس تبدیل شد.

macdonald 4

گردهمایی مخالفان در مقابل یکی از رستورانهای مک‌دونالد

مک‌دونالد، دشمن سلامت انسان

یکی از بیشترین انتقاداتی که مک‌دونالد طی ۳۰ سال اخیر با آن مواجه بوده مربوط به غذایی است که در رستوران‌های آن به مشتریان عرضه می‌شود. منتقدین معتقدند که غذاهای عرضه شده در مک‌دونالد یکی از عوامل اصلی شیوع چاقی در میان مردم آمریکا و دیگر کشورهای پیشرفته است. مطالعات پزشکی نشان می‌دهد که میزان افزایش وزن در میان افراد انگلیسی بیش از دیگر کشورهای اروپا در حال بالا رفتن است و یک پنجم از مردم انگلیس به شکل خطرناکی از افزایش وزن رنج می‌برند ( و این در حالی است که مک‌دونالد در انگلیس دارای بیش از ۱۲۰۰ شعبه است).

میزان مرگ و میر ناشی از چاقی مفرط در امریکا بش از ۳۰۰ هزار نفر در سال است که درصد بالایی از چاقی افراد ناشی از مصرف غذاهای فست‌فود است. حال اینکه میزان مرگ‌و‌میر ناشی از مصرف سیگار در همین کشور حدود ۴۰۰ هزار نفر است. اینجاست که سهم و نقش مک‌دونالد به عنوان بزرگترین رستوران فست‌فود در آمریکا و جهان نمود بیشتری پیدا می‌کند. پس از بررسی ارزش غذایی محصولات مک‌دونالد مشخص شد که غذایی مانند بیگ مک (Big Mac ) و یا مرغ سرخ کرده دارای ۹۱۰ کالری، ۴۶ گرم چربی (که ۱۳ گرم آن چربی اشباع شده است) می‌باشد و این بدان معناست که این شرکت استانداردهای رژیم غذایی آمریکا را رعایت نمی‌کند. علاوه بر چاقی مفرط، دیابت، فشار خون، بیماریهای قلبی و سرطان نتایج استفاده از چربی زیاد، شکر و نمک است ( موادی که به شکل یکجا و به میزان بالا در محصولات مک‌دونالد وجود دارند).

تاثیر استفاده‌ از رژیم غذایی مک‌دونالد در فیلم انتقادی مورگان اسپورلاگ (Morgan Spurlock) به وضوح دیده می‌شود، جایی که او چیزی جز مک‌دونالد را در وعده‌های غذایی خود استفاده نمی‌کند و در نتیجه با ۱۱ کیلو اضافه وزن، افزایش ۶۰ واحدی کلسترول و از دست دادن کبد خود مواجه می‌شود. وی دچار سردرد و افسردگی شده و در نهایت به مصرف مک‌دونالد اعتیاد پیدا می‌کند.

macdonald 5

مورگان اسپورلاک در فیلم من دوبرابر (Supersize me)

تاثیر استفاده از محصولات مک‌دونالد برای کودکان نیز بسیار خطرناک است، حال اینکه این شرکت با تحت تاثیر قرار دادن کودکان از طریق تبلیغات تلوزیونی، وسایل بازی کودکان و از همه مهمتر استفاده از شخصیت دلقک رونالد مک‌دونالد هر ماه حدود ۹۰ درصد کودکان بین ۳ تا ۹ سال را جذب رستورانهای خود می‌کند.


افزایش اعتراضات از سوی حامیان حیوانات

جبهه دیگری از اعتراضات از سوی افرادی است که معتقدند که حیوانات نیز همانند انسانها موجود زنده بوده و شایسته احترام. مک‌دونالد به دلیل نحوه رفتار با حیوانات قبل از کشتن به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. این شرکت بزرگترین ترویج کننده غذاهای گوشتی و بزرگترین مصرف کننده گوشت گاو، دومین مصرف کننده گوشت مرغ در دنیا برای محصولات خود می‌باشد. هجمه انتقادات مربوط به نحوه برخورد با حیوانات در محل‌های نگهداری و کشتارگاه‌های مک‌دونالد است. بر اساس مطالب ارائه شده در دادگاه مک‌لیبل، در مرغداری‌های مک‌دونالد در فضایی کمتر از یک متر و بدون نور تعداد زیادی از این حیوانات نگهداری می‌شود که نتیجه آن ۴۴ درصد ناهنجاری و مشکلات دیگر بهداشتی برای این حیوانات است. در محل‌های دیگر نگهداری حیوانات متعلق به مک‌دونالد نیز همین شیوه رفتار اعمال می‌شود. علاوه بر شرایط نگهداری، مک‌دونالد برای نحوه کشتن حیوانات در کشتارگاه‌ها نیز با هجمه انتقادات مواجه شده است.

macdonald 7

اعتراض به نحوه برخورد مک‌دونالد با حیوانات

خوراک  Foie Gras برای اشراف و ثروتمندان

یکی دیگر از مواردی که باعث افزایش اعتراض مخالفان مک‌دونالد شده است مربوط به یکی از غذاهای عرضه شده در این رستوران به نام Foie Gras   است.

این غذای گرانقیمت که علاوه بر مک‌دونالد در رستوران‌های KFC نیز عرضه می‌شود از جگر پرندگان تهیه می شود. برای تهیه این غذا، جگر پرنده باید از چربی زیاد و حجم بالایی برخوردار باشد و از آنجا که در حالت طبیعی امکان وقوع این امر وجود ندارد، حجم بالایی از غذای چرب و دارای روغن بالا به وسیله دستگاه و به زور به پرنده خورانده می‌شود.

سپس پرنده در قفسی کوچک بدون حرکت قرار داده می‌شود تا چربی بیشتری در بدن او ایجاد شود. این شیوه رفتار با حیوانات که به شکل بیرحمانه‌ای صورت می‌گیرد اعتراضات بسیاری را در پی داشته است.

مراحل تولید   Foie Gras

macdonald 8-1macdonald 8-2macdonald 8-3macdonald 8-4macdonald 8-5

macdonald 8-6

مقایسه جگر معمولی غاز ( راست) با جگر انباشته شده از چربی (چپ)

macdonald 9-1macdonald 9-2macdonald 9-3

غذای گرانقیمت و لوکس Foie Gras آماده سرو برای اشراف

مک‌دونالد و محیط زیست

سرکتها در قبال محیط زیست نیز مسئول هستند و نباید به آنها به عنوان یک ابزار بنگرند. این مساله از اهمیت بسیاری برخوردار است زیرا منعکس کننده تصویر شرکت و احساس و ادراک مشتریان آن شرکت است. برای مثال طی یک نظرسنجی از سوی وال استریت ژورنال ۵۳ درصد از مردم به دلیل مسائل و مشکلات محیطی مربوط به محصول یا تولید کننده از خرید آن محصول امتناع می‌کنند. جدی ترین نگرانی محیطی نسبت به مک‌دونالد این است که این شرکت برای ایجاد یک چراگاه وسیع در برزیل به تخریب جنگل‌های بارانی ان منطقه اقدام کرده است. این اقدام نه تنها موجب از بین رفتن منابع طبیعی می‌شود بلکه بر گرم شدن کره زمین نیز تاثیرگذار است، زیرا جنگل‌های بارانی نقش مهمی در مکانیزم جذب دی اکسد کربن هوا دارند.

مک‌دونالد همچنین سالانه از میلیونها تن بسته‌بندی استفاده می‌کند که تنها برای چند دقیقه مورد استفاده قرار می‌گیرند. به طور معمول بسته‌بندی‌های پلی‌استر مورد استفاده برای محصولات مک‌دونالد موجب از بین رفتن گازهای لایه ازن می‌شود. انتقاد دیگری که از این شرکت می‌شود مربوط به تولید میزان بالای زباله آن است. هر رستوران مک‌دونالد در آمریکا روزانه به طور متوسط نزدیک به ۱۱۰ کیلوگرم زباله تولید می‌کند که با توجه به تولید ۴۱۰ کیلوگرمی زباله از طرف مراکز توزیع منطقه‌ای شرکت، تعداد زیاد شعبه‌های این شرکت در سراسر دنیا و هزینه بالای از بین بردن این میزان زباله به اهمیت بالای این موضوع می‌توان پی برد.

نقض حقوق کارگران

یکی دیگر از انتقاداتی که همواره مک‌دونالد با آن مواجه بوده مربوط به شرایط کار و تهای این شرکت در قبال کارکنانش است. این شرکت دارای بیش از یک و نیم میلیون نفر کارمند در سراسر دنیاست که بیش از نیمی از آنها افراد زیر ۲۱ سال هستند. ت شرکت در استخدام افرادی با این محدوده سنی به این معناست که بیش از نیمی از کارکنان مک‌دونالد از حداقل حقوق برخوردار هستند. وارد شدن عبارت McJOBدر سال ۲۰۰۳ در فرهنگ لغت وبستر که به معنی نوعی از کار با حقوق پایین است نیز بیانگر این موضوع است.

macdonald 10

عبارت Mcjob که به معنی شغلی با درآمد پایین است

یکی دیگر از مشکلاتی که کارکنان این شرکت با آن مواجه هستند کار در شرایط نامناسب،تبیض نژادی، بالا بودن غیر قانونی ساعت کار و پایین بودن شرایط بهداشتی و ایمنی در محیط کار است. البته به دلیل عدم وجود اتحادیه‌های کارگری در درون مک‌دونالد، اقدامی در خصوص تغییر شرایط کارکنان این شرکت صورت نگرفته است. بر اساس نظریه سهامداران میلتون فریمن، نیازها و انتظارات کارکنان به اندازه انتظارات مشتریان از اهمیت بالایی برخوردار است.

کودکان قربانی تهای بازاریابی مک‌دونالد

اریک اسکلوسر (Eric Schlosser) در کتاب خود با نام ملت وابسته به فست‌فود” که در سال ۲۰۰۱ به چاپ رسید به انتقاد از تهای بازاریابی مک‌دونالد پرداخت. به عقیده وی این شرکت با ایجاد تهای بازریابی به تقلید از شرکت والت دیزنی و ایجاد شخصیتهایی مانند دلقک رونالد مک‌دونالد و همراهش برای جذب بازار کودکان تمرکز ویژه‌ای کرده است. به عقیده کارشناسان بازاریابی این اقدام نه تنها موجب جذب کودکان، بلکه خانواده‌های آنها نیز می‌شود. از همه مهمتر این تاکتیک موجب حفظ محبوبیت این برند در دوره بزرگسالی و ایجاد نوعی حس نوستالژی در میان افراد خواهد بود.

macdonald 11

دلقک رونالد مک‌دونالد، شخصیت محبوب کودکان

به عقیده اسکلوسر، مک‌دونالد با نفوذ در میان مدارس از طریق اسپانسرشیپ موفق به کاهش مالیات‌های خود شده است. بر اساس منابع وی ۸۰% کتابهایی که از سوی فرد یا موسسه‌ای مورد حمایت مالی قرار می‌گیرند حاوی مطالبی به سود حمایت کننده کتاب هستند و مسلما مک‌دونالد نیز از این قاعده مستثنی نیست.

به عقیده نویسنده بی احترامی به حامیان مالی در مدارس با مجازات همراه خواهد بود. یکی از این موارد مربوط به دانش آموزی به نام مایک کامرون بود که به دلیل پوشیدن لباسی به رنگ آبی (که نماد شرکت پپسی، رقیب کوکاکولا است) در روز کوکاکولا (Coke Day) و هماهنگ نبودن با لباس مشکی و قرمز دیگر دانش‌آموزان، از تحصیل معلق شد.

macdonald 12

غذاهای مک‌دونالد، تهدیدی جدی برای سلامت کودکان

با توجه به انتقادات موجود و تلاشهای مک‌دونالد در جهت رفع کمبودها و بهبود شیوه عملکرد (بر اساس ادعای مدیران شرکت) واضح است که تهای اخلاقی این شرکت تنها در حد شعار بوده و اقدامی تاثیرگذار در جهت تغییر و بهبود شرایط از سوی شرکت صورت نکرفته است. بیشتر تلاشها حالت توصیفی داشته و بر اساس اهداف آینده ترسیم شده است و نه آنچه تا کنون انجام شده است. به عبارت ساده تر تلاشهای این شرکت بیشتر در جهت امیدوار نگه داشتن مردم به بهبود شرایط در اینده است تا مطمئن ساختن آنها.

ارتباط با ماسون‌ها

یکی از موضوعاتی که بسیاری به وجود آن اعتقاد دارند، ارتباط این شرکت (همانند بسیاری از غول‌های چند ملیتی) با گروه فراماسونری است. بسیاری شکل خاص لوگوی این شرکت را یکی از نشانه‌های فراماسونری بودن این شرکت می‌دانند. به عقیده این افراد لوگوی مک‌دونالد تنها بیانگر حرف M نبوده و به نوعی بیانگر علامت خاص فراماسون‌ها است.

برخی دیگر نیز معتقدند اگر لوگوی مک‌دونالد را ۹۰ درجه در جهت عقربه‌های ساعت بچرخانید شباهت بسیاری به عدد ۳ خواهد داشت. این شماره بخشی از عدد ۱۳ و معروف فراماسون‌ها است. از طرف دیگر خود حرف M هم سیزدهمین حرف انگلیسی به شمار می‌رود.

مک‌دونالد، یکی دیگر از حامیان اصلی رژیم صهیونیستی

افتتاح اولین شعبه مک‌دونالد در اسرائیل به سال ۱۹۹۳ در تلاویو بازمی‌گردد. این شرکت دارای ۸۰ رستوران و ۳۰۰۰ کارمند اسرائیلی است. مک‌دونالد نیز همانند دیگر شرکتهای بزرگ آمریکایی یکی از حامیان بزرگ اسرائیل به شمار می‌رود. جک ام. گرینبرگ (Jack M. Greenberg) که ریاست این شرکت را بر عهده دارد مدیر افتخاری اتاق بازرگانی مشترک آمریکا-اسرائیل و موسسه Metropolitan Chicago است.بر اساس وبسایت صندوق سرمایه‌گذاری یهودیان شرکت Metropolitan Chicago شرکت مک‌دونالد یکی از حامیان اصلی این صندوق به‌شمار می‌رود. این شرکت از طریق کمیته اسرائیلی خود در این صندوق در راستای حفظ و تقویت حمایت اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک آمریکا از اسرائیل در تلاش بوده و به مانیتورینگ و در صورت وم پاسخ به پوشش رسانه‌ای اسرائیل مشغول است.

macdonald 13

قدردانی انجمن یهودیان شیکاگو از حامایتهای گسترده مک‌دونالد

صندق سرمایه‌گذاری یهود مجری برنامه مسافرت تابستانی خانوادگی به اسرائیل است. در این برنامه خانواده‌ها به بازدید از پایگاه‌های نظامی اسرائیل و ملاقات با سربازان اسرائیلی می‌پردازند. این صندوق در راستای مشارکت در برنامه اسرائیل سالانه ۱٫۳ میلیون دلار برای توسعه شهرک صهیونیستی Kiryat Gat و برنامه های عمرانی در آن کمک مالی اختصاص داده است.


پی نوشت 
سایت دکتر حسین روازاده 

___فرضیه جذب ___

انطور که می دانید فرضیه جذب در واقع قانون جاذبه ذهن است هر چیزی را که ذهن بخواهد به ان دسترسی پیدا می کنید دکتر آزمندیان از طرفداران فرضیه جذب در ایران می گوید دنیا مانند کاتالوگی در دستان شماست هر چیزی را که بخواهید به ان دست خواهید یافت انها مدعی هستند افراد موفق در تاریخ از این راز باخبر بوده و دائما از ان برای موفقیت ها استفاده می کردند  ابداع کنندگان این فرضیه چند پشتوانه برای ان فرض کردند
۱_ایده عدد بحرانی :به این معنی که اگر تعداد خاصی از افراد کاری را انجام دهند که قبلا انجام نشده بقبه افراد نیز ان را انجام می دهند 
۲_انرژی اتریک:هر انسانی انرژی خاصی را از خود منتقل می کند که دیگران از از ان تاثیر می گیرند و این انرژی از ذهن انسان منتقل می شود 
از لحاظ فیزیکی برای عدد بحرانی دلیل می اورند که در فیزیک مبحثی تحت عنوان انتقال مرحله ای وجود دارد که براساس ان اگر تعداد خاصی از مولکول ها در حالت منظمی قرار بگیرند بقیه انها خود به خود در همات حالت منظم قرار می گیرند

دکتر وین دایر »از ابداع کنندگان فرضیه جذب است و برای او کراماتی نیز قائل شده اند 
اما ذکر نکاتی قابل تامل است 
نکته اول اینکه اگر افراد بزرگ تاریخ از فرضیه جذب باخبر بوده و ان را مانند یک راز نزد خود نگه داشتند شکست های انان چگونه قابل توجیه است 
نکته بعد اینکه پشتوانه هایی که برای فرضیه جذب گفته شد اساسا برای وحدت وجود استفاده می شود و قدرتی که وین دایر به ان اقرار وی کند از  مدیتیشن و یوگا بدست می اید
نکته دیگر اینکه کرامات ۵درجه دارد که سه درجه ان بین مومن و کافر مشترک است و دو درجه دیگر فقط مخصوص مومنان است پس برفرض قبول کردن این نکته که وین دایر کرامات دارد این مسئله باعث بر حق بودن او نیست 
نکته اخر اینکه اگر بخشی از عرفان وین دایر را درست در نظر بگیریم باید بگوییم این نکته مربوط به قدرت روح خواهد بود نه ذهن
------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت 
برداشت از کتاب معنویت وین دایر 

سلام .می دونید مسئله ای که می نویسم چه اصطلاحاتی رو در بر می گیره ؟ 
کلید پیروزی انقلاب ها مسئله ای است تحت عنوان "رهبری"
تظاهرات و اعتراضات مردم اگر از نوع تظاهرات آمریکایی ها و سایر کشورها باشد و به اصطلاح برنامه خاصی وجود نداشته باشد جنس این اعتراضات و جوامع در صورت پیروزی (که شانس بسیار کمی هم وجود دارد ) از نوع آنارشیزم است و بعد از گرفتن حکومت چون هیچ رهبر خاصی وجود نداشت ف آنارشیزم از ملت به دولت می رسد و پس از مدت کوتاهی سقوط می کند  . عده ی زیادی از مردم به خاطر کشته شدن یک نفر به اجتماع وحدت آمیزی رسیدند که باید اعتراض کنند و خوب جمعیت زیادی هم بودند  نکته ای وحدت آمیزی هم  یافت شد اما با این وجود که آنها تلاش هایی هم کردند مثلا cnnرو مدتی گرفتند و. اما به خاطر اینکه کسی برای هدایت این جمع وجود ندارد قطعا و یقینا به شکست خواهند رسید .
نکته ای که فکر می کنم مغفول مانده این است که خود حکومت آمریکا مردم را این چنین تربیت کرد تا در مواقع نیتی نتوانند پیروزی علیه حکومت بدست آورند چون بسیاری از آموزه های دستگاه حکومتی آمریکا به مردمش مسائل خودمحوری و اومانیستی است و این خودمحوری سبب می شود که مردم در حالت های این چنینی (مثل این شورش های انقلابی ) رهبری را بر خود برنتابند تا به پیروزی نرسد در واقع ریشه این آموزه ها که این نتیجه را دارد داروینیسم و فلسفه داروین است که در آموزه های آمریکایی سابقه قدیمی دارد و حتی مخالفان فلسفه داروین در بسیاری موارد در آمریکایی که ادعای آزادی بیان می کند کشته و در مواقعی اخراج می شوند  .

یکی از چیزهایی که انسان را  در مقابل خدا غره می کند علم است زمانی که انسان به خیلی از مسائل آگاه شد گاهی تا جایی پیش می رود که خود را، خدا و نهایت می داند . خوب است بدانید این علوم در دسته "پوزیتیویسم " قرار می گیرند علومی که تنها مشاهدات انسانی را با توجه به محدود بودن حواس پنجگانه به علم تبدیل می کند که  خیلی هم قابل اعتماد نیستند  چون مدام نقض می شوند مثلا الان فیزیک با یک فاجعه روبروست که اگر  نظریه ریسمان ها بتواند ثابت شود بخش عظیمی از فیزیکی که تا الان خواندیم اشتباه بوده یا علم اقتصاد که الان در علوم آن دچار اشکال شده (اشاره به کتاب سقوط آزاد که علم اقتصاد را شکست خورده می داند ) . اما اگر خوب که نگاه کنید وقتی خدا را که سازنده و خالق جهان است خوب ببینیم هیچ گاه علوم اشتباه تولید نمی شود چون وقتی خدا را شناختید از اسرار علوم بهتر بهره مند می شوید بگذارید مثالی بزنم مثلا شما فرض کنید من یک آدمی هستم که تنها صنعتی تولید می کنم که دوست دار محیط زیست باشد در غیر این صورت هر چیزی را که بتوان صنعتی کرد که ضد محیط زیست باشد تولید نمی کنم اگر این وجهه شخصیتی مرا شناختید متوجه می شوید که امکان ندارد من خودرو های بنزینی تولید نمی کنم همین مساله باعث است که تولیدات آینده من تا حدی برای شما قابل پیش بینی باشد .حال  خدا را در نظر بگیرید شناخت خدا واینکه خدا چه آزادی هایی را با توجه به نیازمندی های انسان به ما عطا کرده همین علومی است که در طبیعت جاری است.گر خدا را بهتر بشناسیم با روحیات آفرینش بهتر آشنایی پیدا می کنیم (مثل مثال صنعتگر محیط زیستی )و علومی که تولید می کنیم امکان خطای پایینی دارد چون ما نمی توانیم خدا را در حد شایسته بشناسیم امکان خطا وجود دارد در غیر اینصورت اصلا امکان خطایی هم وجود نخواهد داشت.این است که می گویند علوم را باید از غیب یاد بگیریم و خداوند نوری است که بر همه چیز می تابد  .
سلام 
هر شی و هر وسیله ای که ما استفاده مربوط به سبک های زندگی خاصی هستند که تفکراتِ اندیشمندان و فیلسوفان برای پیشرفت دادن و ماندگاری آن نوع سبک زندگی ، موجب ساخته شدن کالاهای آن فرهنگ و سبک زندگی به این کالاها شده است .برای اینکه مطلب کمی واضح تر باشد مجبوریم درخت فلسفه را توضیح دهیم 
مفهوم درخت فلسفه در قسمت 4 از سیر مطالعاتی فلسفه و حکمت حسن عباسی برداشت کردم که اینگونه شرح می دهد :
دکارت می گوید فلسفه درختی است که ریشه آن لوگوس (به معنی عدد-یونانی) و عنصر و کلمه است ارتباط این سه مقوله مفهوم متافیزیک را تشکیل را می دهد ( البته ما متافیزیک را به طور دیگری توضیح می دهیم ) وتنه درخت فیزیک و شاخه این درخت دانش ها را تشکیل می دهد این نظریه مورد توجه اکثریت فیلسوفان قرار می گیرد بعدها هایدگر اضافه می کند ریشه این درخت در وجود انسان هاست و میوه این درخت تکنولوژی و محصولات است حال این میوه که مربوط به درخت فلسفه مثلا لیبرالیسم است و با توجه به فرهنگ آنها ساخته شده وقتی وارد کشوری با فرهنگ متفاوتی می شود چون شیوه استفاده از آن مربوط به لیبرال هاست مردم ان فرهنگ را نیز مجبور به استفاده به شیوه آنان می کند که این سبب ورود فرهنگی به فرهنگ ملت دیگر می شود شاید به همین دلیل است که جلال آل احمد در کتاب غرب زدگی می گوید تکنولوژی سوغات غرب است .البته این مطلب به صورت کلی است نه برای همه انواع تکنولوژی ها  


این بحث نیاز به مقدمه دارد بنابراین تقاضا می کنم کلمطلب را بخوانید

علم اقتصاد :اقتصاد چند تعریف دارد اما اکانمی (بهمعنی صرفه جویی) که ساز و کار اقتصاد امروز را تحت الشعاع قرار داده تعریف اقتصادرا اینگونه بیان می کند :اقتصاد یعنی تخصیص منابع محدود به نیاز های نامحدود (کتاباقتصاد خرد )

اما اقتصاد مثلا در مکتب کد آمایی تعریف دیگری داردکه یعنی تخصیص منابع موجود به نیازهای محدود کدآمایی نیازهای انسان را نامحدودتصور نمی کند (حسن عباسی اندیشه یقین )

اما اقتصاد که کلمه اسلامی و عربی است به معنی میانهروی است که کتاب الحیات که جزو معترترین کتب اقتصاد اسلامی است در تعریف اقتصاداسلامیمی گوید  یعنی میان دو حد یعنی قوامو دیگری قیام باشیم اصل قیام یعنی حداقل های زندگی که در اسلام همه آنها تعریف شدهاز خانه تا حتی میزان پول و اصل قوام یعنی حداکثر های زندگی که اگر بیشتر از اینحد باشد احتکار سرمایه محسوب می شود (کتاب مبانی نظری اقتصاد اسلامی گزیدهاقتصاد اسلامی)

برای اینکه درک بهتری از نیازها وجود داشته باشد هرمنیازهای مازلو می تواند مفید باشد .

مازلو هرمی از نیازهای انسان تعریف می کند که پایه آنکه اولین و مهمترین نیاز انسان است و اگر نباشد نیازهای دیگر تحت الشعاع قرار میگیرد را امنیت و در طبقه بعد نیازهای غذایی و مسکن و بعد نیازهای جنسی و و دو نیازروانی دیگر که حس تعلق داشتن و متعلق بودن است را تعریف می کند در این هرم کهنیازهای کلی و پایه ای انسان را تعریف می کند جایی برای نیازبه مثلا خرید کالاهایلوکس ندارد این دسته از نیاز ها معمولا بعد از برآورده شدن نیازهای قبلی، جایی کهانسان توانایی بیش از اندازه برای خرید کالاها بدست آورده ایجاد می شود.البته بارشد تبلیغات سوداگری و طمع هم رشد پیدا کرده خب بدیهی است که مسئله ای که ذکر شددر حالت طبیعی در رفتار شناسی وجود دارد

تبعات طمع یا به قول اقتصاد دان ها سوداگری باعث شدهکه اینقدر از منابع زمین به طور بی رویه استفاده شود که طبق برآورده ها تا سال2100زمین تمام منابع خود را از دست می دهد و همین سبب شده تا فلسفه اقتصاد اکانمی (برخلافمعنای اکانمی که به معنی صرفه جویی است )  کهبر طمع تکیه دارد( نظریه اقتصاد دان های طرفدار اکانمی مثل کینز و آدام اسمیت)  سبب نابودی انسان ها شود حالابازار یابی شبکه ای را بنگریم که اقتصاد را به سمت ورشکسستگی می کشاند

بازار یابی شبکه ای شیوه ای هرمی با تبلیغات کلامی کهکالاهای مورد نیاز مصرف کنندگانش را می فروشد این شیوه تمام افراد یک جامعه را بهعنوان عضو می پذیرد دو تا اصل دارد که سوداگری را بیشتر از قبل رواج می دهد اولاینکه بازاریابی شبکه ای برای پرداخت پول بیشتر به بازاریابان از آنها می خواهد کهعضو گیری کنند و از سودی که عضو زیر مجموعه از فروش کالاها بدست می آورد سرمایه ایرا به شخص بالادستی می دهد حال بالادستی برای حفظ اعضای زیر مجموعه خود در برخی ازاین شرکت ها موظف است که در یارگیری اعضای زیر مجموعه خود به آنها کمک کند این نهبرای این است که عضو گرفته شده جزو دوستان و .است بلکه برای اینکه اعضای ورودیشاخه های کوچکی اند که ممکن است با هر وزش نسیمی بشکنند بنابراین برای بقای فردزیر دستی به آنها کمک می کند و این برخلاف چیزی که اعضای ورودی تصور می کنند استباید بگوییم بازار یابی شبکه ای عاشق چشم و ابروی شما نیست .همه این حرکت فقط برایحفظ اعضای تازه وارد تا بازاریاب جذب کننده بتواند سود خود را داشته باشد و فردبالادستی نیز بهره ای ببرد

دوم اینکه برای خرید کالا هر بازاریاب به آنهاپورسانت داده  می شود و این مسئلهبازاریابان را ترغیب به خرید کالای احتیاجی خود از این سیستم می کند

طمع ساختاری هرمی در بازاریابی شبکه ای نهادینه شدهاست اما حالا اگر تصویر نهایی را ببینیم باید بگویم که

درآمد و پول بیشتر مسابقه عرضه و تقاضا را تغییر میدهد بازاریابان با طمعی که برای اینکار خرج می کنند به پول گزافی دست می یابند حالاگر در مرحله فراگیری آنها بتوانند فرضا حدود 30میلیون ایرانی را عضو کنند که خیلیدور از ذهن نیست و در نظر بگیریم که متوسط درآمد این افراد حدود10میلیون است0(بازاریاباندرجه 5و 6 که حدود 70تا 90نفر را عضو کنند)چه اتفاقی می افتد درآمد 30میلیون انسانسبب می شود میانگین سطح درآمد افراد کل جامعه نیز بالاتر در نظر گرفته شود درنتیجه کالاها گران تر نیز می شود چون سطح درآمد 30میلیون افزایش یافته بنابراینقدرت خرید بیشتر و در نتیجه خرید بیشتر نیازهای جامعه از سوی سوداگران بازاریابی  که سبب کمبود برای بقیه و سپس گرانی کالاها اینروند در طولانی مدت همین طور که رشد کند سبب ورشکستگی خود شرکتهای بازاریابی نیزمی شود چراکه وقتی این سودهای کلان باعث گران تر شدن کالاها می شود در واقع سببایجاد تورم و کاهش ارزش پول شده کاهش ارزش پول شرکت های بازاریابی شبکه ای  آنها را وادار به سود بیشتر که معادل سودهایقبلی باشد ،میکند (چون سوداگری بازاریاب همچنان وجود داشته باشد و او ترغیب بهانجام این کار شود یا به شکل دیگر برای حفظ بازاریاب  )ادامه این روند که با تورم و کاهش بیشتر ارزشپول همراه است کار را به رکود (رکود یعنی پول هست اما کالا بسیار کم است بنابراینبه شدت گران است ) می کشاند

 نکته ای دیگردر مورد مرحل فراگیری این است که این سیستم تا حدی می تواند مردم را به سمت خوددعوت کند که عده ی را عضو کند نه همه را چرا که دراینصورت وقتی همه برای پولدارشدن وارد این سیستم اقتصادی می شوند دیگر کسی پولدار نیست و کشور با شتاب بیشتریبه سمت رکود می رود    

کلام آخر :سیستم های اقتصادی که بر گرفته از مکتب هایسوداگر غرب باشند امروز نمی توانند جهان را نجات دهند و خودشان به این شکستمعترفند مثل کتاب سقوط آزاد جوزف استیگلیتز   


فرضیه جذب اصطلاحی آشنا و تفکری معنوی که این روزها جای خود را در میان روانشناسان باز کرده است .اما یک نکته ی کلیدی در آن نادیده گرفته می شود اصل فرضیه جذب طبق نحوه استفاده از آن که به هر چیزی که لازم داری فکر کن و آن را بدست می آوری نادیده گرفتن خداست چرا ؟ چون خدا را هم در خدمت انسان می بیند اما همه می دانیم که اینطور نیست یعنی گاهی ما چیزی را می خواهیم و دعا و حتی تلاش نیز می کنیم اما بدست نمی آوریم با وجودی که راه بدست آوردن آن را نیز می دانیم مشکل کجاست ؟ خدا برای بنده اش و مخصوصا مومنان که بیشتر از الطاف الهی بهره مندند گاهی چیزی را نمی پسندد و به او نمی دهد پس این یعنی عقلی بالاتر از فکر ما وجود دارد که خیر خواه ماست اما فرضیه جذب این عقل را در صورت انکار نکردن در خدمت انسان می داند (العیاذ باالله ). در مستند راز می گوید افراد موفق این راز بزرگ (فرضیه جذب ) را از سایرین پنهان کردند حال بحث را به چالش بکشیم اگر آنها می دانستند با استفاده از این راز همیشه موفق خواهند بود شکست های آنان چگونه توجیه پذیر است ؟ سوالی که در جواب آن توجیه می آورند نه دلیل چون هنوز وجود خداوند در این فرضیه به رسمیت شناخته نشده است .
موفق باشید 

آخرین جستجو ها

نمونه نامه اداری ، نامه نگاری نازی هیجده مجله اینترنتی حس عالی hartlisaper بوشهر تکنولوژی kramorglosle زیتون دانلود آهنگ جدید riesotumbging sazmagame